نکات فیبوناچی
تا اینجا آموختیم که ابزار فیبوناچی یک ابزار دو «سر» است و باید رئوس آنرا بر روی دو انتهای موج AB قرار دهیم تا بتوانیم میزان اصلاح قیمت را در نقطه C ویا میزان بسط قیمت را در نقطه D اندازهگیری یا پیشبینی کنیم. این ابزار مجموعهای از سطوح را به نمایش میگذارد که نقش حمایت و مقاومت داشته و از احتمال بالاتری برای توقف یا بازگشت روند برخوردارند. تحلیلگر این ابزار را بر روی امواج ماژور قرار میدهد و در صورتی که هنگام اصابت قیمت با سطوح فیبوناچی، علائم و نشانههایی را مبنی بر احتمال بازگشت روند مشاهده کند، به عنوان مثال مانند الگوهای شمعی بازگشتی، اقدام به معاملهگری بر روی سطوح فیبوناچی خواهد نمود.
اگر بگوییم اکثر افرادی که از فیبوناچی استفاده میکنند، دانستههایشان صرفا در همین حد است، پر بی راه نگفتهایم! متاسفانه بسیاری از تحلیلگران نحوه استفاده صحیح از فیبوناچی را به خوبی نمیدانند و به همین جهت تحلیلهای ایشان ندرتا به هدف مینشیند. اولین گام در استفاده درست از فیبوناچی این است که آنرا به درستی بر روی نمودار قرار بدهید. طریقه صحیح ترسیم فیبوناچی بر روی نمودار به این شیوه است که دو سر ابزار را باید بر روی دو پیوت ماژور، متوالی و مجاور به هم قرار بدهید. هر دو پیوت باید متعلق به یک «موج واحد» باشند. به این ترتیب میتوانید اندازه موج را (به لحاظ ارتفاع عمودی) اندازهگیری نمایید. تصاویر زیر نحوه صحیح استفاده از انواع مدلهای فیبوناچی را بر روی چهار پیوت متوالی ABCD نمایش میدهند.
همانطور که در تصاویر فوق ملاحظه کردید، دو راس ابزار فیبوناچی باید حتما بر روی دو انتهای یک موج یکسان رسم بشوند، و قرار دادن ابزار بر روی دو پیوت غیرمرتبط که متعلق به موجهای مختلف هستند منجر به نتیجهگیری نادرست خواهد شد. راحتترین کار این است که یک جفت قله و دره متوالی و مجاور را پیدا کنید که هر دو ماژور باشند و علامت جبری مکدی بر روی آنها برخلاف یکدیگر باشد. به این ترتیب میتوانید تا حد زیادی مطمئن باشید که فیبوناچی را به درستی بر روی یک موج اصلی قرار دادهاید. دقت کنید که سایر عبارات و توصیفات رایج در این خصوص، بویژه اینکه «دو سر فیبوناچی را بر روی بالاترین و پایینترین نقطهای که بر روی چارت میبنید، بگذارید» مطلقا صحیح نمیباشد و در اغلب مواقع منجر به نتایج بیربط خواهد شد.
تصویر زیر، نمودار قیمت سهام شرکت نفت و گاز پارسیان (پارسان) را در تایمفریم روزانه نمایش میدهد. به نحوه انتخاب پیوتهای ماژور A و B که متناظر با تغییر علامت جبری مکدی از منفی به مثبت بودهاند، توجه بفرمایید.
در تصویر فوق، میزان ریتریس قیمت پس از دستیابی به سقف B تا سطح %50 فیبوناچی ادامه یافته است. سپس روند بازار مجددا به روال صعودی بازگشت نموده، و ابتدا به سمت سقف قبلی و سپس به سمت اهداف بالاتر حرکت کرده است. سطوح اصلاحی 38 و 50 درصد اغلب بهترین گزینهها برای ورود تدریجی و پلکانی به بازار در یک حرکت اصلاحی هستند. این سطوح بویژه میتواند مورد استفاده معاملهگرانی قرار گیرند که قصد خرید ارزان در یک حرکت اصلاحی ویا میانگین کم کردن دارند.
سهمهای قوی و پرپتانسیل حتی در فاز استراحت نیز دچار اصلاح عمیق نمیشوند. هرچه میزان اصلاح قیمت در فاز استراحت، بیشتر و عمیقتر بشود نشانه آن است که با روند ضعیفتری مواجه هستیم. در اواخر یک روند معمولا حرکتهای ایمپالسیو ضعیف با شیب کند، و حرکتهای اصلاحی عمیق با شیب تند را شاهد هستیم. اینها میتوانند نشانههای محکمی برای کاهش قدرت بازار و به پایان رسیدن عمر روند باشد. یک روند پرقدرت حتی هنگام استراحت نیز به اصلاح چندان عمیقی نیاز ندارد. روندهای پرقدرت ترجیح میدهند در فاز استراحت به جای «اصلاح قیمتی» به «استراحت زمانی» بپردازند. در تصویر زیر تفاوت بین استراحت در راستای زمان را با اصلاح قیمتی مشاهده میکنید. استراحت زمانی یعنی قیمت در راستای عمودی تغییر چندانی پیدا نکند، و در عوض، سهم با نوسانات کوچک و جزیی در راستای افقی، به استراحت و تجدید قوا بپردازد تا مجددا آماده برای حرکت جدید بشود.
نوآموزان اغلب به اشتباه تصور میکنند اصلاح بزرگ و عمیق قیمت سهم، به این دلیل که موجب ارزانتر شدن آن میشود، پس باعث ارزندهتر شدن سهم خواهد شد. این منطق شاید در خارج از بازار بورس صحیح باشد، اما منطق بازارهای مالی چنین نیست. و دقیقا برخلاف آنچه معاملهگران کمتجربه میاندیشند هرچقدر که میزان اصلاح قیمت، بیشتر و عمیقتر باشد، نشانگر ضعف و سستی روند بوده و نیاز بیشتر بازار را به اصلاح و استراحت نشان میدهد. روندهای پرقدرت به اصلاح و استراحت کمتری نیاز دارند و انرژی از دست رفته خود را عمدتا از استراحت زمانی بدست میاورند. بنابراین همانطور که قبلا بارها گفتهایم «در بازار بورس، ارزانی به معنی ارزندگی نیست!»
برطبق قانون داو، قیمت تمایل به حفظ روند جاری دارد. اما هرچه شدت اصلاح، افزایش پیدا کند و قیمت از بدنه اصلی روند دورتر بشود، نشان میدهد قدرت روند به اندازه ای کاهش یافته که توانایی ادامه مسیر فعلی را ندارد، و احتمال معکوس شدن جهت حرکت وجود خواهد داشت. تصویر زیر مقایسه بین یک روند قوی را با یک روند ضعیف نمایش میدهد. هردو روند صعودی هستند اما روند قوی دارای اصلاح های کوچک و سطحی است، درحالیکه روند ضعیف دارای اصلاح های بزرگ و عمیق با شیب تند است.
دقت کنید هر دو روند صعودی هستند، اما شکل سمت چپ یک روند صعودی قدرتمند را نمایش میدهد که از شانس بالایی برای تداوم روند به سمت بالا برخوردار میباشد، در حالی که شکل سمت راست یک روند صعودی ضعیف را نمایش میدهد که احتمالا به زودی پایان خواهد پذیرفت و با ریزش قیمت به سمت پایین دنبال خواهد شد. در واقع روند صعودی سمت راست احتمالا یک حرکت اصلاحی کوچک در دل روند نزولی بزرگتریست که در تایمفریمهای بالاتر در جریان است.
میزان همپوشانی بین امواج متوالی یکی از بهترین نشانهها برای تشخیص ضعف یا قدرت یک روند هستند. هرچه میزان همپوشانی بین امواج متوالی در طول یک روند بیشتر باشد نشانه این است که روند جاری ضعیفتر بوده و احتمالا به اواخر عمر آن نزدیک هستیم. و برعکس، هرچه میزان همپوشانی امواج کمتر بوده و اشتراک قیمت کمتری بین امواج متوالی وجود داشته باشد، یعنی روند جاری قویتر است و میتوانیم به تداوم آن خوشبین باشیم. در فصول بعدی کتاب، در مبحث امواج الیوت، مجددا بر این نکته تاکید خواهیم نمود که امواج ایمپالسیو را میتوان از همپوشانی اندک بین موجها شناخت، درحالیکه امواج اصلاحی با یکدیگر همپوشانیهای بزرگ و وسیع دارند.
آشنایی با سطوح ریتریسمنت فیبوناچی
در یک روند صعودی قوی، مرتبا با جهشهای صعودی قدرتمند مواجه هستیم، که در لابلای آنها اصلاحهای کوچک و ضعیف رخ میدهند. در یک حرکت ایمپالسیو، میزان همپوشانی بین امواج مجاور نسبتا اندک است و بازار پس از هر دوره استراحت میتواند جهشی بزرگ و پرقدرت را آغاز نموده و سقف قبلی را بشکند و رکورد بالاتری را به ثبت برساند. هرچه میزان اصلاح قیمت در فاز استراحت، بزرگتر و عمیقتر باشد نشانگر آن است که روند صعودی ضعیفتری بر بازار حاکم است و طبیعتا احتمال اینکه چنین روند ضعیفی به زودی خاتمه یافته وحتی معکوس گردد، وجود خواهد داشت. بنابراین بین میزان ریتریس قیمت در فاز استراحت، و قدرت روند حاکم بر بازار نسبت واضحی وجود دارد که میتواند به تحلیلگر برای درک بهتر شرایط بازار کمک کند.
نخستین سطح ریتریسمنت فیبوناچی، یعنی سطح Ret %23.6 صرفا یک توقف کوتاهمدت را در میانه روند نمایش میدهد. این سطح بیش از آنکه نشاندهنده اصلاح قیمت باشد نشانگر استراحت زمانی و توقف موقت بازار بقصد تجدید قوا به حساب میآید. سطح اصلاحی %23 میتواند قلهها و درههای کوچکی در حد پیوتهای مینور ایجاد کند، که تاثیر جدی بر روی روند اصلی بازار ندارند. اگر قصد بررسی ریزموجها در یک نمودار را دارید میتوانید از این بازگشتها جهت بررسی شرایط کوتاهمدت بازار استفاده کنید، وگرنه آنها را کنار گذاشته و به سراغ پیوتهای بزرگتر که اصلاحهای بزرگتر از %38.2 ایجاد کردهاند، بروید.
فرض بر این است که یک اصلاح مینور بقدری کوچک است که تاثیری بر علامت جبری مکدی ندارد، اگرچه ممکن است در شرایط خاص، بدلیل استراحت کافی و توقف طولانی مدت قیمت، ظرف زمانی لازم برای به صفر رسیدن مکدی نیز پر بشود. در تصویر زیر، میتوانید اصلاح قیمت جهانی طلا را تا سطح فیبوناچی ریتریسمنت %23.6 ملاحظه نمایید. با نیمنگاهی به تصویر، حتی بدون نیاز به استفاده از ابزار خاصی، بوضوح مشخص میشود که سقف B هیچکدام از حدنصابهای لازم برای تبدیل شدن به یک پیوت ماژور را ندارد. موجBC نه به لحاظ ارتفاع اندازه عمودی(تغییر قیمت) و نه به لحاظ مدت زمان تشکیل(تعدادکندل یا اندازه افقی)، به حدنصاب 38.2 درصدی از موج AB نرسیده است. بنابراین پیوتB صرفا یک پیوتفرعی و مینور است. و صرف اینکه مکدی به نقطه صفر رسیده است به تنهایی دلیل کافی برای ماژور شدن سقفB نخواهد بود.
فرض کنید در ابتدای موج BC قرار داریم و هنوز از میزان ریزش قیمت طی موج BC مطلع نیستیم. صدور سیگنال فروش بر روی مکدی، ما را نسبت به اتمام حرکت ایمپالسیوAB و آغاز حرکت اصلاحی مطمئن کرده است، اما هنوز نمیدانیم که این اصلاح تا چه وقت و به چه اندازه، ادامه خواهد یافت. به عنوان یک تحلیلگر علاقمندیم سطوح حمایت احتمالی را که میتوانند انتهای موج BC را رقم بزنند پیدا کنیم. به عنوان مثال ممکن است بخواهیم سفارش خرید خود را به صورت پلکانی، در دو الی سه مرحله، بر روی این سطوح ثبت نماییم. ویا شاید به دلایل دیگر به عنوان مثال مانند تعیین حدضرر، نیاز به تشخیص این سطوح داشته باشیم. مشکل اینجاست که قلهB هنوز تبدیل به یک پیوت ماژور نشده است. پس برطبق اصول فیبوناچی، اجازه نداریم این ابزار را بر روی نقطه B قرار دهیم.
روشی که در اینجا به کار میبریم به اینصورت است که موقتا از یک ابزار فیبوناچی فرضی استفاده میکنیم که یک راس آن بر روی پیوت A و راس دیگر آن موقتا بر روی پیوت B قرار داشته باشد. این فیبوی فرضی را اصطلاحا فیبوناچی داینامیک مینامیم. با قرار دادن این ابزار بر روی نمودار درواقع فرض کردهایم که میزان اصلاح قیمت طی موج BC حداقل به اندازه %38.2 ادامه خواهد یافت و قله B تبدیل به یک سقف ماژور خواهد شد. حال در صورتی که واقعا نقطه C از سطح ریتریس %38.2 فیبوناچی عبور نماید، ابزار مورد استفاده تبدیل به یک فیبوناچی استاتیک خواهد شد که میتوانیم آن را جهت محاسبات بعدی نیز کماکان بر روی نمودار باقی نگه داریم. اما اگر موج BC قبل از رسیدن به سطح ریتریسمنت %38.2 خاتمه یابد، و قیمت مجددا شروع به صعود نموده و سقف B را به سمت بالا بشکند، در این صورت متوجه میشویم که نقطهB صرفا یک قله مینور بوده و حرکت ایمپالسیو قبلی هنوز به پایان نرسیده است. بنابراین فیبوی داینامیک را از روی تصویر پاک میکنیم و در انتظار سقف بعدی، که مجددا با سیگنال فروش بر روی اسیلاتورها مواجه خواهیم شد، میمانیم.
سطح اصلاحی بعدی Ret %38.2 است. این سطح حداقل اصلاح لازم را برای ایجاد یک پیوت ماژور نمایش میدهد. البته اصلاح %38.2 هنوز به عنوان یک اصلاح سطحی و کم عمق تلقی میشود که نشان میدهد روند جاری کماکان از استحکام و قدرت کافی برخوردار بوده و هنوز فاصله زیادی تا پایان عمر روند باقیست. عطش و اشتیاق اهالی بازار برای ادامه یافتن روند بلندمدت به قدری زیاد بوده که علیرغم آغاز فاز استراحت، صرفا به همان حداقل اصلاح لازم بسنده نموده و اجازه اصلاح بیشتر را به قیمت ندادهاند. سپس با اندکی جابجایی در میان بازیگران، و با ورود معاملهگران جدید و تازهنفس به عرصه بازی، بلافاصله روند بلندمدت از سر گرفته شده و رکوردهای قبلی شکسته و پشت سر گذاشته شدهاند. این قدرت سطح ریتریسمنت %38.2 است و سهامداران اغلب با غرور و افتخار، از آن به عنوان نهایت استراحت موردنیاز سهم خود، نام میبرند!
اصلاحهای 38.2 درصدی معمولا در اثر کاهش موقت اشتیاق معاملهگران برای انجام معاملات جدید، ایجاد میشوند. هرچند اهالی بازار هنوز از اهداف قبلی که در سر داشتند پشیمان نگشتهاند اما حرکت شتابان قیمت باعث شده ریسک بازار از نگاه آنها افزایش پیدا کند. بنابراین آرزو میکنند ایکاش قیمتها اندکی اصلاح شوند و بازار فرصت دوبارهای به آنها بدهد تا بتوانند در قیمتهای ارزندهای مانند قبل وارد بازی شوند. با اندکی اصلاح و استراحت قیمت، این افراد منتظر نخواهند ماند و از ترس اینکه مبادا فرصت بازهم از دست برود، شروع به باز نمودن پوزیشنهای جدید میکنند. به این ترتیب کف بازار یک پله بالاتر میآید و روند صعودی مجددا آغاز میشود. این حرکت ایمپالسیو غالبا به صورت یک موج قدرتمند و پرطراوت تا سطوح بالاتر از بسط %161.8 از موج نخست ادامه خواهد یافت.
تصویر زیر، نمودار قیمت سهام شرکت فولاد مبارکه اصفهان (فولاد) را در تایمفریم روزانه نمایش میدهد. استراحت کوچک 38.2 درصدی سهم طی موج BC به حرکت صعودی قدرتمندی منجر شده که تا سطح اکستنشن %161.8 ادامه یافته است. در بازار بورس ایران معمولا سطح اصلاحی %38.2 یکی از رایجترین نواحی برای اتمام فاز استراحت و آغاز مجدد روند صعودی قبلی است.
سطوح اصلاحی RET %50 و RET %61.8 اصلاحهای میانی و متعادل را نمایش میدهند. میزان اصلاح در این حالات نه آن چنان بزرگ و عمیق است که منجر به وحشت اهالی بازار و تغییر روند اساسی بشود، و نه آن قدر کوچک و سطحیست که به سادگی مورد اغماض قرار گرفته و بیتاثیر بر بازار باشند. این اصلاحات اغلب با جهش ثانویه قیمت تا حوالی بسطهای 1.50 الی 1.382 درصدی از موج نخست دنبال خواهند شد.
سطوح اصلاحی عمیقتر معمولا در اواخر عمر روند مشاهده میشوند. این اصلاحهای بزرگ نشان میدهند چیزی از قدرت روند باقی نمانده است و بازار کاملا مستعد برای بازگشت و تغییر جهت است. متاسفانه برخی نوآموزان با این ذهنیت نادرست که «اصلاح بزرگ موجب ارزندگی قیمت میشود » اقدام به خرید در چنین نمودارهایی میکنند. من مطلقا چنین چیزی را توصیه نمیکنم. و بهتر است از ورود به بازار بر روی ریتریسهای بزرگتر از %61.8 پرهیز نمایید.
تصویر زیر، نمودار قیمت جهانی نفت برنت(#C-BRENT) را در تایمفریم چارساعته نمایش میدهد. اصلاح عمیق 78.6 درصدی طی موج BC منجر به نزول ضعیف قیمت در موج CD شده است. نتیجتا فروشندگان حتی قادر به شکستن کف قبلی نیز نشدهاند، و موج CD نتوانسته از دره B پایینتر برود. حرکت صعودی بعدی نیز از سقف C اندکی فراتر رفته که نشانه غلبه خریداران بر روند نزولی اخیر میباشد.
سطوح اصلاحی RET %78.6 و بالاتر عمدتا در بازارهای رنج و نوسانی مشاهده میشوند. در یک بازار رونددار بعید است قیمت در فاز استراحت، بخش عمدهای از حرکت قبلیاش را مجددا عقبنشینی نماید. در بازارهای رنج، میزان همپوشانی بین امواج مجاور، به مراتب افزایش مییابد و قیمت هربار در مسیر برگشت، تا مجاورت سقف یا کف قبلی باز میگردد. ممکن است سطح 78.6% بتواند به عنوان یک حمایت کوتاهمدت بر قیمت اثر کرده و مسیر حرکت آن را اندکی منحرف نماید و به این ترتیب آخرین فرصتها برای خروج را فراهم آورد. اما بهرحال بازار به کار خود ادامه خواهد داد و روندی که بیش از سه چهارم آن اصلاح شده باشد، قاعدتا دوام چندانی نخواهد یافت.
تصویر زیر، نمودار زوج ارز یورودلار را در تایمفریم روزانه نمایش میدهد. فرض کنید در انتهای روند نزولی قرار داریم و هنوز شرایط بازار پس از نقطه B برای ما مشخص نشده است. همه آنچه را که تاکنون آموختهاید به کار بگیرید و سعی کنید بازگشت روند را، قبل از وقوع، پیشبینی نمایید.
موجAB آخرین حرکت ایمالسیو بازار را طی روند نزولی به نمایش میگذارد. سپس موج صعودی BC را در پی داشتیم که در قالب یک حرکت اصلاحی مثبت انجام شده و تا بیش از %76.8 از موج AB را ریتریس کرده است. با توجه به این میزان ریتریس، طبیعیست که نسبت به قدرت روند نزولی اخیر کاملا بدبین باشیم و از سوی دیگر، وقوع همزمان دیورژانس مثبت بر روی مکدی(RD+) نیز این بدبینی را تقویت میکند. موج نزولی بعدی در قالب موج CD با شیب و قدرت ضعیفتر از AB انجام میشود. موج نزولی CD حتی قادر به عبور از کف B نبوده است، بنابراین کاهش قدرت نزولی بازار کاملا مشخص است. شیب نزولی موجCD را با شیب موج AB مقایسه کنید تا به کاهش قدرت نزولی نمودار پی ببرید. کاهش اندازه درههای متناظر مکدی نیز همین نتیجه را در اختیار میگذارد. سرانجام موجهای DE و EF تداوم نوسانات قیمت را درون الگوی مثلث متقارن به نمایش میگذارند. مثلث تشکیل شده از نقاط BCDEF نهایتا به سمت بالا شکسته میشود، و نمودار با خروج از درون مثلث رسما آغاز روند صعودی جدید را تایید میکند، هرچند تحلیلگر خبره قاعدتا از همان موجهای ابتدایی، با مشاهده نشانههایی که عنوان شد، به این احتمال پی برده است.
فیبوناچی و قدرت امواج
ابزار فیبوناچی همچون یک چراغ راهنمایی و رانندگی میماند! این ابزار فضای نمودار را به سه قسمت تقریبا مساوی تقسیم میکند. سطوح %38.2 و %61.8 فیبوناچی تقریبا مشابه همان محدودههای تقسیمبندی ⅓ و ⅔ هستند. بنابراین میتوان تصور نمود که ابزار فیبوناچی فضای بازگشت قیمت را به سه بخش تقریبا مساوی به شرح زیر تقسیم کرده است:
محدوده یک سوم نخست (یعنی از ابتدای حرکت اصلاحی تا ریتریس %38.2) موجهایی را نشان میدهد که از قدرت و انرژی کافی برخوردارند و نتیجتا نیاز به استراحت چندانی نداشتهاند. این امواج، که فاز استراحت آنها در محدوده یک سوم ابتدایی به پایان رسیده است، نویدبخش حرکت جهشی پرشتابی هستند که بزودی آغاز خواهد شد و میتواند تا بسط های بالاتر ادامه یابد. چنین امواجی میتوانند موقعیت بسیار خوبی را برای ورود به بازار فراهم بیاورند. از همین رو آنها را همچون چراغ «سبز» راهنمایی و رانندگی تمثیل کردهایم، به این مضمون که: شرایط برای ورود به بازار مساعد است!
محدوده یک سوم انتهایی (یعنی از ریتریس %61.8 تا %100) موجهایی را مشخص میکند که از قدرت و انرژی بسیار ضعیفی برخوردارند. این امواج هنگامی که با یک فشار مخالف مواجه شدهاند، بخش بزرگی از مسیر فتح شده قبلی را مجددا به رقیب پس دادهاند. بنابراین نمیتوان انتظار حرکت مستحکم و پرشتابی را از آنها در فاز ایمپالسیو بعدی داشت. این امواج معمولا در انتهای عمر روند به نمایش در میآیند و اغلب نشانگر به انتها رسیدن روند و حتی احتمال معکوس شدن آن میباشند. پس این قبیل امواج، یعنی امواجی که در مسیر بازگشت، بیش از دو سوم از مسیر رفت را مجددا بر میگردند، همچون چراغ «قرمز» راهنمایی و رانندگی تصور کنید که شما را از ورود به بازار باز میدارند.
محدوده یک سوم میانی (یعنی از ریتریس %38.2 تا %62.8) موجهایی را مشخص میکند که در شرایط میانی قرار دارند و بسته به اینکه در کدام نقطه از سیکل بلندمدت بازار قرار داشته باشند، ممکن است با یک حرکت قدرتمند یا ضعیف ادامه یابند. پس این گروه از امواج را همچون چراغ «زرد» راهنمایی و رانندگی تصور کنید، به این معنی که نسبت به آنها با احتیاط رفتار کنید و ضمن توجه به سایر نکات و اصول تکنیکال، بهترین تصمیم را درخصوص ورود یا عدم ورود به بازار اتخاذ نمایید. نمونهای از نحوه پیشبینی روند آتی بازار برمبنای میزان ریتریس قیمت را در مثال زیر نشان دادهایم.
مثال: تصویر زیر، نمودار سهام شرکت سرمایهگذاری آتیه دماوند(واتی) را در تایمفریم یکساعته نمایش میدهد. فرض کنید مجموعه نقاط ABC را پشت سر گذاشته باشیم و اندیکاتورها در نقطه C سیگنال خرید صادر کرده باشند. اولا- در صورت اقدام به خرید در نقطه C انتظار دستیابی به کدامیک از سطوح بسط یافته را میتوانیم برای موج ایمپالسیو CD داشته باشیم؟
پاسخ: با قرار دادن ابزار فیبوناچی بر روی موج AB مشخص میشود که موج اصلاحی BC به اندازه %38 از مسیر قبلی را ریتریس کرده است. پس با یک ریتریس سطحی و نسبتا کوچک مواجهیم که میتواند امکان دستیابی به تارگتهای بالاتر از سطوح بسط یافته %161 را فراهم نماید. بنابراین درصورت خرید در نقطه C میتوانیم سطح EXT 1.618 معادل قیمت 900 تومان را به عنوان تارگت نخست انتخاب نماییم.
ثانیا- فرض کنید در همان مثال قبل، قیمت پس از رسیدن به نقطه D شروع به اصلاح نموده و تا نقطه E ریتریس نماید. و سپس مجددا در حوالی نقطه E شاهد صدور سیگنال خرید بر روی اسیلاتورها باشیم. این بار چه میزان گسترش قیمت را میتوانیم برای حرکت صعودی بعدی(EF) انتظار داشته باشیم؟
همانطور که در تصویر مشاهده میکنید بازار طی حرکت اصلاحی DE بخش بزرگی از حرکت صعودی قبلی را مجددا بازگشت نموده و تا سطح اصلاحی RET 0.786 نزول کرده است. این میزان اصلاح عمیق نشان میدهد قدرت بازار به شدت کاهش یافته و نمیتوانیم انتظار صعود چندانی را از موج ایمپالسیو بعدی داشته باشیم. احتمال غالب این است که موج صعودی EF صرفا یک صعود ضعیف باشد که ممکن است حتی قادر به شکستن سقف قبلی در نقطه D نیز نشود. بنابراین علیرغم صدور سیگنال خرید در نقطه E توسط اندیکاتورها، اما ترجیح میدهیم از این سیگنال چشمپوشی نماییم. حرکت صعودی EF در صورت وقوع، میتواند آخرین فرصت خروج برای کسانی باشد که از قبل پوزیشنهای باز داشته و اکنون مترصد فرصت برای بستن معاملات هستند. تصویر زیر ادامه روند را نمایش میدهد. به ریزش شدید قیمت پس از نقاط E و F دقت نمایید.
همانطور که انتظار داشتیم، قیمت پس از نقطه E صرفا یک صعود مختصر را تا نقطه F انجام داده است و سپس ریزش شدیدی را تا نقطه G و پایینتر شاهد بودهایم. صدور سیگنال خرید توسط اسیلاتورها در نقطه E صرفا بدلیل حرکت اصلاحی کوچکی بوده که در میانه یک روند نزولی بزرگتر به وقوع پیوسته است و همانطور که گفته شد میتوانست برای معاملهگران باهوش به عنوان آخرین فرصت خروج، مورد استفاده قرار گیرد. اما کسانی که به اشتباه در این نقطه اقدام به ورود به بازار کرده باشند، مسلما ضرر و زیان سنگینی را متعاقبا تجربه نمودهاند.
این مثال به بهترین وجه نشان میدهد که چگونه باید با ادغام فیبوناچی و اندیکاتورها، سیگنالهای قوی و معتبر را گلچین نموده و سیگنالهای ضعیف و کماحتمال را کنار بگذارید. از یک سو، اندیکاتورها میتوانند واکنش مناسب قیمت به سطوح مورد انتظار فیبوناچی را تایید نمایند. و از سوی دیگر، اندازهگیری ریتریسها و بسط های فیبوناچی میتوانند به تحلیلگر در تشخیص قدرت و پتانسیل یک سیگنال کمک بسزایی نماید. همچنین ترکیب فیبوناچی با الگوهای شمعی ژاپنی نیز میتواند عمق و اعتبار مضاعفی به تحلیلهای تکنیکال بخشد.
تناظر بین سطوح اصلاحی و بسط یافته
احتمالا در متون و تحلیلهای مختلف با واژگانی همچون «اصلاح سطحی» و «اصلاح عمیق» ویا «بسط قوی»[65] و «بسط ضعیف» برخورد داشتهاید. اینها توصیفهایی برای برخی سطوح خاص ریتریسمنت و اکستنشن هستند. هرچند حد و مرز دقیقی برای این تعاریف وجود ندارد اما سعی کردهایم در تصویر زیر تا حدودی آنرا به صورت ساده بیان کنیم.
از بین همه سطوح اصلاحی فیبوناچی، نسبتهای RET 0.382 و RET 0.618 میتوانند مرز بین روندهای قوی و ضعیف را مشخص نمایند. حرکت اصلاحی سطحی اغلب به ریتریسهای کمتر از 38% گفته میشود. این اصلاحها معمولا در نواحی میانی روندهای پرقدرت مشاهده میشوند. قیمت در فاز استراحت از یک روند قدرتمند، نیاز به بازگشت چندانی ندارد و با ریتریس جزیی در حد 23% ایجاد پیوت مینور نموده ویا نهایتا با ریتریس %38 یک پیوت ماژور میسازد. در عوض، حرکت اصلاحی عمیق به ریتریسهای بزرگتر از %61 گفته میشود. این ریتریسهای بزرگ از نشانههای بارز ضعف مفرط روند هستند.. در یک روند ضعیف، قیمت در فاز استراحت، با اندک فشار مخالفی که به آن وارد میشود به شدت برگشت نموده و بخش قابل توجهی از سطوح قبلی را مجددا به حریف پس میدهد.
در تصویر فوق، روندهای قوی و ضعیف را در کنار یکدیگر با رنگهای متفاوت قرمز و آبی نمایش دادهایم.همانطور که در تصویر ملاحظه میکنید، یک اصلاح عمیق اغلب با شیب تندتری نسبت به اصلاح سطحی انجام میشود. قیمت در روند ضعیف (مسیر قرمز) اصلاح بزرگتری را با شیب نزولی تندتر، نسبت به روند قوی(مسیر آبی) تجربه نموده است.
در میان سطوح بسط یافته، میتوان نسبتهای EXT 1.382 و EXT 1.618 را به عنوان مرز بین روندهای قوی و ضعیف درنظر گرفت. روندهای قوی در جهش ایمپالسیو ثانویه، به سهولت تا بسط %161.8 از موج نخست به پیش میروند، در حالی که در روندهای ضعیف، قیمت علیرغم صرف تمام تلاش معاملهگران، اما حداکثر تا سقف %138 فراتر نمیرود. احتمال بازگشت روند پس از یک بسط ضعیف به مراتب زیاد است. اندیکاتورها نیز غالبا در چنین شرایطی انواع سیگنالهای واگرایی را صادر میکنند که دلیل آن کاهش شیب نمودار، تضعیف مومنتوم و کاهش حجم معاملاتی در حرکت ایمپالسیو ثانویه نسبت به حرکت نخست است. در یک روند ضعیف (مسیر قرمز) موج CD قاعدتا با شیب ضعیفتری نسبت به موج AB صورت میپذیرد، اما در یک روند قوی (مسیر آبی) شیب موج CD احتمالا مساوی ویا حتی بیشتر از موج AB است.
نکتهای که در اینجا قصد داریم بر روی آن تاکید کنیم این است که یک اصلاح سطحی اغلب منجر به یک بسط قوی خواهد شد. در حالی که، یک اصلاح عمیق اغلب منجر به یک بسط ضعیف میشود.
هنگامی که قیمت در فاز استراحت، یک اصلاح عمیق را، حداقل به میزان %61.8 تجربه کند، حرکت بعدی احتمالا یک حرکت ضعیف خواهد بود که نهایتا توانایی دستیابی به بسط %138.2 از موج نخست را خواهد داشت. در چنین شرایطی، همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید، اندازه عمودی موج BC در بیشترین حالت برابربا موج AB میگردد. و البته شیب و شتاب آن نیز قاعدتا کمتر از موج نخست میباشد. این شرایط معمولا نشانهای از یک روند بلندمدت است که وضعیت آن رو به وخامت گذاشته و احتمالا در اواخر عمر خود قرار دارد و حتی احتمال معکوس شدن آن نیز وجود دارد.
تصویر زیر تناظر بین سطوح RET 0.618 و EXT 1.382 را نمایش میدهد. مسیری که از نقطه D با خطچین رسم شده، یادآور این نکته است که تارگت مذکور درواقع بلندترین ارتفاعیست که میتوانیم برای نقطه D قائل شویم و گرنه در چنین شرایطی، احتمال تارگتهای کمتر ویا حتی احتمال معکوس شدن روند نیز کاملا وجود خواهد داشت. بنابراین اگر احیانا پس از شکسته شدن سقف مقاومتی B قصد ورود به بازار را دارید، بهتر است با مشاهده ریتریس عمیق قیمت طی موجBC و مسیر طولانی و فرسایشی که قیمت از C تا D پیموده است، در تصمیم خود تجدیدنظر نمایید.
در یک روند قدرتمند اغلب شاهد اصلاحهای سطحی و کمعمق در کنار جهشهای بزرگ و پرقدرت هستیم. میزان همپوشانی بین امواج متوالی نسبتا اندک است و قیمت ریتریس کوچکی را در فاز استراحت سپری میکند. اگر قیمت در فاز استراحت، یک اصلاح سطحی و کمعمق را صرفا به میزان %38.2 تجربه نماید ، در آن صورت انتظار داریم حرکت بعدی یک موج ایمپالسیو قوی باشد که در کمترین حالت تا بسط %161.8 از موج نخست گسترش خواهد یافت. مسیر خطچین در تصویر زیر، بر این نکته تاکید میکند که دستیابی به تارگت فوق، کمترین هدف قیمتی مورد انتظار برای موج CD خواهد بود وگرنه احتمال کامیابی از تارگتهای بهتر نیز وجود دارد. بنابراین ورود به بازار پس از شکسته شدن سقف B، در مواقعی که با یک ریتریس کوچک در حد %38 مواجه بودهایم، کاملا جذاب خواهد بود.
[65] آن بست نه، این بسط!
دیدگاهتان را بنویسید