خطوط روند (Trend Lines)
گفتیم در یک بازار صعودی شاهد نظم خاصی هستیم که بر روی قلهها و درههای نمودار بوجود میاید به اینصورت که هر قله به اندازه یک پله بالاتر از قله قبلی قرار میگیرد و همینطور، هر دره به اندازه یک پله بالاتر از دره قبلی تشکیل میشود. در بسیاری از مواقع این درهها همگی با یکدیگر همراستا شده و بر روی یک خط مستقیم و مورب قرار میگیرند. به این خط اصطلاحا خط روند صعودی یا Up Trend میگوییم که نقش یک محدوده حمایتی را برای نمودار ایفا میکند. این خط درواقع میزان میل و اشتیاق بازار به صعود را نشان میدهد و هرچه شیب آن تندتر باشد یعنی قدرت و شتاب صعودی بازار بیشتر است.
خط روند صعودی خط موربی است که درهها را در یک بازار صعودی، به یکدیگر متصل مینماید. این خط درواقع محل احتمالی تشکیل درههای بعدی را نشان میدهد. حتی با اتصال دو دره متوالی نیز میتوان یک خط روند صعودی را ترسیم نمود، اما ترجیح میدهیم خط روند صعودی را حداقل با اتصال سه دره متوالی و همراستا تعریف کنیم.
در یک بازار صعودی حتما باید هر دره به اندازه یک پله بالاتر از دره قبل قرار داشته باشد، اما الزامی به وجود چنین نظم دقیقی بر روی قلهها وجود ندارد. به همین دلیل خط روند صعودی حتما باید بر روی درهها رسم بشود، نه قلهها. و ترسیم خط روند صعودی بر روی قلهها اصولا امر بی معنایی است، اگرچه ممکن است بعضا چنین نظمی بر روی قلهها نیز تصادفا بوجود آمده باشد. در تصویر زیر میتوانید خط روند صعودی ترسیمی بر روی نمودار دلار آمریکا به فرانک سویس را مشاهده کنید:
خط روند صعودی درواقع سود مورد انتظار معاملهگران را در طول زمان نمایش میدهد. این سود ممکن است برابر با نرخ بهره بانکی، نرخ رشد متوسط بازار ویا هر مقدار دیگری باشد که ناخودآگاه تبدیل به بهره مورد انتظار معاملهگران گشته است. هرچه شیب این خط تندتر باشد یعنی انتظار معاملهگران برای کسب سود بیشتر است. کف بازار مرتبا بالا و بالاتر میاید زیرا معاملهگران که نگران جا ماندن از بازار هستند سعی میکنند هربار خریدهای خود را اندکی زودتر و گرانتر از موعد قبل انجام دهند. فروشندگان نیز که انتظار کسب یک سود حداقل را دارند، حاضر به فروش ارزانتر از این مقدار نیستند. برایند نیروهای فوق موجب میشود کف بازار با یک شیب تقریبا ثابت و مشخص مرتبا بالاتر بیاید.
در یک بازار نزولی، قدرت بطور کامل در دست فروشندگان است بنابراین سقف بازار(یعنی قلهها) مرتبا پایین و پایینتر میرود. به خط موربی که قلهها را در یک بازار نزولی به یکدیگر متصل مینماید اصطلاحا خط روند نزولی یا Down Trend گفته میشود، این خط درواقع محل احتمالی تشکیل قلههای بعدی را نشان میدهد
به نظر میرسد خطوط روند اگر شیب بسیار تند یا بسیار کند داشته باشند، عمر کوتاهی داشته و نمیتوانند در بلندمدت دوام بیاورند. خطوط روند که شیب تقریبا 45 درجه(یعنی یک به یک) داشته باشند بهترین و باثباتترین شرایط را برای یک روند پایدار در بلندمدت پدید میآورند.
هنگام ترسیم خط روند باید حتما تمامی پیوتهای مجاور بهم را به یکدیگر متصل نمایید و پریدن از روی یک قله یا دره، و اتصال سایر قلهها و درهها به یکدیگر صحیح نمیباشد. بعنوان مثال خط روند ترسیمی در تصویر زیر اشتباه است زیرا یک دره مهم را جا انداخته است. نمیتوان دره شماره2 را جا انداخت و درههای شماره 1 و 3 را به یکدیگر متصل نمود:
.
گام ترسیم خط روند نباید یکی از پیوتهای ماژور را رج زد. وقتی میگویم خط روند در تصویر بالا اشتباه رسم شده یعنی این خط هیچگونه خاصیت حمایت‑مقاومتی خاصی ندارد و هنگامی که قیمت به این خط نزدیک بشود نمیتوان انتظار واکنش مناسبی را از جانب بازار داشت. یادتان باشد تحلیل تکنیکال صرفا نقاشی کردن بر روی چارت نیست! هریک از خطوط ترسیمی بر روی نمودار حتما باید معانی و کاربردهای مشخصی داشته باشند، وگرنه ترسیم آنها بیمعنی است. خطوط روند صحیح در نمودار قبلی باید بصورت زیر رسم بشوند:
اینبار خطوط روند به درستی رسم شدهاند و هنگامیکه قیمت مجددا به خط روند دوم برسد میتوانیم انتظار داشته باشیم که شاهد واکنش مناسبی از جانب بازار باشیم. حتی احتمال تشکیل یک دره جدید بر روی این خط نیز وجود خواهد داشت درحالیکه در تصویر قبلی، به احتمال زیاد قیمت به سادگی از درون خط قرمز رنگ عبور میکرد و هیچ واکنش خاصی به آن نشان نمیداد.
در بسیاری مواقع ممکن است بازار به تدریج شیب حرکت خود را تغییر داده و سرعت حرکت قیمت افزایش یا کاهش پیدا کند. در چنین مواقعی شما نیز بعنوان یک تحلیلگر باید مرتبا شیب خطوط روند ترسیمی بر روی نمودار را بروزرسانی نمایید. بعنوان مثال در تصویر قبلی همانطور که مشاهده کردید شیب خطوط روند به تدریج کاهش پیدا کرده بود. در تصویر زیر افزایش شیب خطوط روند را بر روی نمودار قیمت جهانی طلا مشاهده میکنید. کاهش یا افزایش شیب خطوط روند در نمودارها معمولا امر رایجی است و بویژه در تایمفریمهای بلندمدت به کرات دیده میشود. در برخی مواقع ممکن است با رسم نمودار به مدل لگاریتمی، مجددا این خطوط بایکدیگر همراستا بشوند.
هنگام ترسیم خطوط روند دچار وسواس بیش از حد نشوید. اگر بخواهید دقیقا نوک تمامی قلهها و درهها را بهم وصل کنید حتی صرفا یک خط روند کاملا ایدهآل را نیز نمیتوانید هرگز بر روی هیچ نموداری پیدا کنید! پس وسواس را کنار بگذارید و صرفا سعی کنید خطوطی را پیدا کنید که بطور تقریبی بیشترین تعداد قلهها و درهها را شامل بشوند. مسلما برخی از این قلهها و درهها اندکی بالاتر یا پایینتر از خط روند ترسیمی قرار خواهند گرفت.
سوال رایج که اغلب توسط نوآموزان پرسیده میشود این است که «آیا خطوط روند را باید حتما بر روی نوک شاخ و دم کندلها رسم کنیم یا بر روی نقاط بسته شدن کندلها؟!» جواب این است که هیچ فرقی نمیکند! شما میتوانید هرطور که دلتان خواست این کار را انجام بدهید! صرفا کافیست بتوانید نظم حاکم بر نمودار را کشف نموده و مسیر حرکت قیمت را بدرستی حدس بزنید. هر روش و قاعدهای که به شما در این کار کمک کند مورد قبول قرار خواهد داشت. هرچند که پاسخ تئوریک به این سوال این است که «خطوط روند را باید از نوک قلهها و درهها رسم نمود» ولی واقعا فرقی نمیکند. بازهم تاکید میکنم که سعی کنید در تحلیل نمودارها دچار وسواس بیش از حد نشوید. تنها چیزی که مهم است این است که بتوانید یک نظم تقریبی را در تاریخچه قبلی نمودار پیدا کنید و امیدوار باشید که این نظم از این به بعد نیز کماکان در آینده ادامه پیدا کند.
نکته مهم دیگر این است که اگر فاصله قیمت از یک خط روند بیش از حد زیاد بشود در اینصورت اعتبار خط مذکور تا حد زیادی از دست خواهد رفت. قیمت در رفت و برگشتهای مکرر خودش باید فاصله معقولی را از خط روند حفظ کند و درصورتیکه این فاصله بیش از حد زیاد بشود نمیتوان انتظار داشت خط روند کماکان خاصیت حمایت-مقاومتیاش را به خوبی حفظ نماید. بعنوان مثال در تصویر زیر قیمت سهام شرکت لوله و ماشین سازی ایران(فلوله) آنقدر از خط روند صعودی دور شده است که درصورت نزول مجدد قیمت بسمت خط روند مذکور بعید است این خط بتواند وظیفهاش را به درستی ایفا نموده و مانع از نزول قیمت بشود.
دیدگاهتان را بنویسید