روانشناسی بازار – آکادمی بورسی پشوتن https://pashootanacademy.com آکادمی بورسی پشوتن Sun, 22 Nov 2020 13:33:22 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.2.5 11 دلیل برای سرمایه گذاری در بازار سرمایه و بورس https://pashootanacademy.com/%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%d9%88-%d8%a8%d9%88%d8%b1%d8%b3/ https://pashootanacademy.com/%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%d9%88-%d8%a8%d9%88%d8%b1%d8%b3/#respond Mon, 19 Oct 2020 10:10:37 +0000 https://pashootanacademy.com/?p=4875 چرا در بازار سرمایه و بورس سرمایه ­گذاری کنیم؟

 بی شک یکی از انتخاب‌های مهم هر سرمایه گذار، انتخاب بازار مناسب برای سرمایه گذاری است. این بازار با توجه به ریسک پذیری فرد، میزان سرمایه و دانش و مهارت فرد، متفاوت است. در میان بازارهای موازی موجود، یکی از انتخاب‌های جذاب برای سرمایه گذاری، بورس است. ورود به بازار طلا و ارز با  توجه به ماهیت پر ریسک و مبهم آن و نوسانات بالا، برای همه افراد جذابیت ندارد. بازار مسکن نیز به ‌واسطه مشکلات نقد شوندگی و دیر بازده بودن، در گزینه های اول سرمایه گذاری قرار نمی‌گیرد. در مطلب پیش رو، قصد داریم به مزایای سرمایه گذاری در بازار سرمایه و بورس بپردازیم.

 در کنار بازار پول، بازار سرمایه از جایگاه و اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. بازار سرمایه که براساس ویژگی آن، مختص منابع بلند مدت است، امکان مبادله منابع را میان دارندگان مازاد منابع با متقاضیان کسری منابع فراهم می‌آورد.

 از آنجا که رشد و توسعه اقتصادی نیازمند ایجاد سرمایه ‌گذاری‌های کلان است و این سرمایه‌ گذاری‌ها هیچ گاه نمی‌توانند براساس بازار منابع کوتاه مدت (بازار پول) تامین مالی شوند، ایجاد یک بازار سرمایه قوی و کارآمد زیرساخت اساسی تامین مالی بلند مدت طرح‌های اساسی هر کشور را تشکیل می‌دهد.

 بازار سرمایه مکانیزمی را فراهم می‌آورد تا براساس آن امکان تجهیز پس‌انداز‌های اندک به سرمایه‌ گذاری‌های کلان اقتصادی فراهم شود که این اقدام براساس تخصیص بهینه منابع امکان‌پذیر می‌شود.

در بازار سرمایه، تخصیص زمانی بهینه است که بیشترین حجم منابع متوجه سودآور ترین فعالیت‌ها شده و در نتیجه بهترین و توجیه‌پذیرترین فعالیت‌های اقتصادی با امکان بیش‌ترین حجم مالی روبه‌رو خواهند شد. در ایران رکن اصلی بازار سرمایه، بورس اوراق بهادار بوده که نقش محوری بازار سرمایه را برعهده دارد.

رونق بازار بورس هم برای سهام‌داران و هم برای شرکت‌های سرمایه پذیر منفعت دارد.

رونق بازار بورس

منفعت شرکت‌های سرمایه پذیر از رونق بورس و بازار سرمایه:

  سهولت در تامین مالی از طریق انتشار سهام و سایر اوراق بهادار، افزایش اعتبار داخلی و خارجی و تامین مالی با به وثیقه گذاردن سهام شرکت در بازارهای مالی داخلی و خارجی، تعیین ارزش بازار براساس قانون عرضه و تقاضا تا زمانی که نام شرکت در تابلوی بورس درج است، سهولت در تغییر ترکیب سهامداری و انتقال مالکیت، ایجاد دیدگاهی مطلوب در سرمایه گذاران با کاهش ریسک واحد اقتصادی و امکان تامین مالی با هزینه کمتر، برخورداری از مزایای خاص و اعتباری بانک‌ها و انتشار اوراق مشارکت بدون اخذ مجوز از بانک مرکزی و فقط با مجوز سازمان بورس اوراق بهادار، برخورداری از معافیت‌های مالیاتی، تبیین چشم انداز فعالیت شرکت در آینده و ارزیابی عملکرد شرکت و ارتقای سطح اعتماد عمومی و استفاده از مشارکت عمومی در توسعه شرکت است.

 

اما چرا باید بورس را برای سرمایه گذاری انتخاب کنید؟

منفعت بازار سرمایه برای سرمایه گذاران

منفعت سرمایه گذاری در بازار سرمایه و بورس:

  1. کسب سود

 مهم‌ترین هدف افراد از ورود به بازار بورس کسب  سود است. سود موردنظر از دو محل می‌تواند حاصل شود. هرگاه سهمی با افزایش قیمت همراه شود، سهام‌داران از محل اختلاف قیمت خرید و قیمت جدید سود کسب می‌کنند. نوع دیگری از سود، سود نقدی است که در صورت نگهداری سهم تا برگزاری مجمع سالانه به سهام‌داران تعلق می‌گیرد. مجموع این دو بازده، بازده کل سهم را تشکیل می‌دهد. از آنجایی که بازار سهام توام با ریسک است و نمی‌توان تغییرات قیمت را به صورت دقیق پیش بینی کرد، میزان بازده موردنظر به طور دقیق، قابل محاسبه نیست. از آنجایی که بازار بورس پتانسیل بسیاری برای کسب سود دارد و برای بسیاری از افراد جذاب است.

  1. حمایت و شفافیت قانونی

 کلیه فعالیت سهام‌داران و تغییرات ایجاد شده در بازار بورس، زیر نظر سازمان بورس انجام می‌شود. معاملات غیرقانونی و خارج از چارچوب سازمان، انجام نمی‌شود. بورس بازاری قانونی است؛ بنابراین کلیه افرادی که در بورس سرمایه گذاری می‌کنند، از حمایت قانونی برخوردار هستند که یکی از مزایای سرمایه‌گذاری در بورس به حساب می‌آید.

  1. حفظ سرمایه در مقابل تورم

 با رشد نرخ تورم، پول کشور در معرض کاهش ارزش  قرار می‌گیرد. اگر افراد نقدینگی خود را در بازار مناسب سرمایه گذاری کنند می‌توانند این کاهش ارزش را پوشش دهند. بازار سرمایه‌ این هدف را می‌تواند به خوبی محقق کند. با سرمایه گذاری در بازار بورس، ارزش دارایی فرد در مقابل تورم حفظ می‌شود. زیرا با گذر زمان، دارایی‌های شرکت نیز مشمول تورم شده و ارزش آن افزوده می‌شود؛ در نتیجه ارزش سهام شرکت افزایش می‌یابد.

  1. سهولت نقد شوندگی

 یکی از مهم‌ترین مزایای بورس نسبت به بازارهای موازی، سهولت نقدشوندگی است. اگر شما سرمایه‌ای داشته باشید و آن را وارد بازار مسکن کنید یا کسب‌ و کاری راه بیاندازید، مدتی طول می‌کشد تا بتوانید سرمایه اولیه خود را بدست آورید و نقد کنید؛ اما در بازار سرمایه به ‌راحتی می‌توانید سهام خود را بفروشید و پول خود را به حساب بازگردانید. زمان لازم برای برگشت پول به حساب بانکی شما، حداکثر دو روز کاری است. محدودیت‌هایی که ممکن است در فروش سهام وجود داشته باشد، توقف یا تعلیق نماد است. به ‌جز این موارد شما قادرید در کوتاه‌ترین زمان ممکن سهام خود را نقد کنید.

  1. عدم وجود محدودیت برای میزان سرمایه گذاری

 برای ورود به بازار سهام نیاز به سرمایه بالا نیست. شما با حداقل سرمایه 500 هزار تومان می‌توانید معاملات خود را آغاز کنید. بنابراین شما می‌توانید، سرمایه گذاری در بورس را با مبالغ کم آغاز کنید. این در حالی است که شما برای شروع یک کسب ‌و کار، غالباً نیاز به سرمایه، ابزار یا وسایل کار دارید. یا برای ورود به بازارهای دیگر، مبالغ بالاتری را باید مدنظر داشته باشید.

  1. مشارکت در اداره شرکت

 اگر بخواهید شرکت تأسیس کنید و صاحب آن باشید و از مزایای آن بهره ببرید، قطعاً لازم است امور اداری و قانونی زیادی را پشت سر بگذارید. مضافاً بر اینکه سرمایه کافی برای تشکیل شرکت لازم دارید. بورس سهام‌داری و مالکیت شرکت را از طریق خرید سهام، امکان‌پذیر کرده است. سهام‌داران به نسبت سهام خود، مالک شرکت محسوب می‌شوند؛ بنابراین می‌توانند به همان اندازه، در تصمیم گیری درخصوص نحوه اداره شرکت، انتخاب مدیران و… مشارکت نمایند. هرچه شما سهم بیشتری در شرکت داشته باشید، حق رأی و تصمیم گیری شما بیشتر است. به مرور زمان و افزایش سهم خود در شرکت، می‌توانید خود را به کرسی‌های مدیریتی شرکت نزدیک کنید. یک شخص عادی با سرمایه محدود نمی‌تواند شرکت بزرگ تأسیس کند؛ ولی می‌تواند با خرید سهام یک شرکت بزرگ در تصمیم گیری و سودآوری آن شرکت سهیم شود.

  1. بهره‌گیری از معافیت مالیاتی

 مالیات جز معیارهایی است که در صورت‌های مالی اهمیت ویژه‌ای دارد. نقش این عامل در هزینه‌های شرکت و تأثیر بر کاهش سود، بر کسی پوشیده نیست. خوشبختانه قانون معافیت مالیاتی، شرکت‌ها را جهت الحاق به بازار بورس تشویق می‌کند. به عبارت دیگر، سود حاصل از مزایای سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار در بسیاری از  کشورها از مالیات معاف و یا مشمول تخفیف مالیاتی است؛ همچنین شرکت‌های پذیرفته شده در بورس نیز از مزایای معافیت درصد مالیاتی استفاده می‌نمایند.

  1. تنوع بازه زمانی سرمایه گذاری

 بورس به لحاظ بازه زمانی سرمایه گذاری متنوع است و یکی از مزایای سرمایه گذاری در بورس این است  که هر سرمایه گذار با هر دید زمانی می‌تواند به آن ورود کند. عده‌ای به قصد سرمایه گذاری کوتاه مدت و کسب سودهای دوره‌ای وارد بازار می‌شوند. آن‌ها می‌توانند با خرید سهام‌های مدنظر خود که در بازه‌ی زمانی کوتاه مورد توجه هستند، به کسب درآمد بپردازند.

 سهام‌داران میان مدتی وقت و مهارت بیشتری برای انتخاب سهام خود بکار می‌گیرند و با نگهداری سهم در بازه‌ی زمانی حداقل ۶ ماهه می‌توانند کسب سود کنند. درنهایت عده‌ای قصد دارند پول خود را برای مدت طولانی در بورس، سرمایه گذاری کنند. افق بلند مدت و صبوری این سهام‌داران، می‌تواند بازده مطلوبی برای آنان رقم بزند

  1. سهولت سرمایه گذاری

 راه‌های مختلفی جهت معامله در بورس وجود دارد. معاملات حضوری، معاملات تلفنی، سپردن سرمایه به مدیران پورتفوی، و معاملات اینترنتی توسط شخص سرمایه گذار ازجمله راه‌هایی است که شما می‌توانید در بازار بورس حضور داشته باشید. شما با مراجعه به کارگزاری‌های بورس و انجام مراحل لازم که وقت چندانی نمی‌گیرد، کد بورسی دریافت کنید و به راحتی  وارد این بازار شوید. ساده‌ترین راه برای سرمایه گذاری، استفاده از سامانه‌های معاملاتی به صورت اینترنتی است. این بازار نیاز به سرمایه سنگین یا فرآیند پیچیده‌ای برای ورود نیست و با فراگیری مهارت لازم می‌توان در این بازار موفق شد و به سرمایه گذاری سودآور دست یافت.

  1. جذب سرمایه‌ها در صنایع کارآمد

 صاحبان سرمایه حداکثر تلاش خود را می‌کنند که سرمایه‌های خود را به سوی شرکت‌هایی هدایت کنند که کارایی بهتری دارند و فعالیت آن‌ها در رابطه با صنایع شکوفاتر و سودآورتر باشد. همین امر باعث پیشرفت شرکت‌هایی می‌شود که فعالیت مناسب‌تر و مدیریت بهتری دارند و عاملی برای تشویق شرکت‌ها می‌گردد تا برای جذب بیشتر سرمایه‌ها بهتر عمل کنند. بازار بورس این امکان را فراهم می‌آورد، سرمایه‌ها به سمت صنایع موردنظر هدایت شوند. هرچه ارزش گذاری شرکت‌ها دقیق‌تر و افراد موجود در بازار حرفه‌ای‌تر باشند، امکان هدایت سرمایه‌ها به سمت صنایع هدف و افزایش توسعه بیشتر است.

  1. کشف صحیح قیمت

 از آنجایی که بازار بورس شباهت زیادی به بازار رقابت کامل دارد، قیمت سهام با توجه به عرضه و تقاضای آن در بازار شکل می‌گیرد. حضور تعداد زیاد خریداران و فروشندگان به شکل گیری این بازار کمک می‌کند. کشف قیمت در این حالت با تصمیم نه یک شخص و به صورت دستوری بلکه توسط خریداران و فروشندگان تعیین می‌گردد.

]]> https://pashootanacademy.com/%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%d9%88-%d8%a8%d9%88%d8%b1%d8%b3/feed/ 0 مبارزه با مغزت را متوقف کن! https://pashootanacademy.com/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%ba%d8%b2%d8%aa-%d8%b1%d8%a7-%d9%85%d8%aa%d9%88%d9%82%d9%81-%da%a9%d9%86/ https://pashootanacademy.com/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%ba%d8%b2%d8%aa-%d8%b1%d8%a7-%d9%85%d8%aa%d9%88%d9%82%d9%81-%da%a9%d9%86/#respond Tue, 02 Jun 2020 19:30:00 +0000 https://radiustheme.com/demo/wordpress/eikra/?p=13 راهی آسان برای ایجاد رفتارهای معامله گری سودده

سخن مترجم:
اکثر معامله گران بازار های مالی با آنکه کتاب های زیادی در مورد مدیریت سرمایه و روانشناسی و داشتن نظم در سیستم معاملاتی خود خوانده اند و می دانند که باید در هر شرایطی مدیریت سرمایه را رعایت کنند، در عمل این کار امکان پذیر نمی شود و باز به سراغ کتاب های جدیدی در زمینه مدیریت سرمایه و روانشناسی می روند. با خود عهد می کنند که این بار تحت هر شرایطی مدیریت سرمایه را رعایت کنند و از قوانین سیستم خود پیروی کنند، بار دیگر شروع به انجام معامله می کنند و در نهایت بعد از یک مدت حساب خود را از دست می دهند. مجددا با این چالش روبرو می شوند که چرا با آنکه می دانستند این موارد را رعایت نکردند.
در این کتاب نویسنده سعی دارد این مطلب را روشن کند که این مشکل به علت ساختار شکل گیری مغز شما و ارتباطات نورونی درون آن است که از کودکی تشکیل شده و به صورت ناخودآگاه قصد دارد از شما در هر شرایطی محافظت کند و این کارکرد مخالف کارکرد مورد انتظار برای یک معامله گر حرفه ای است.

این که چطور می توان به مرور کارکرد مغز را تغییر داد و عادت های جدید که مناسب معامله گری است ایجاد کرد. البته این کتاب در واقع مقدمه ای برای آموزش هایی است که نویسنده در وبسایت خودش با عنوان آکادمی پرورش ذهن (Mind Muscle Academy) برای آموزش ذهنی معامله گران ارائه می دهد و اگر به زبان انگلیسی مسلط هستید و حاضر به پرداخت هزینه هایش هستید، آموزش ها و مشاوره های این شخص می تواند برای معامله گری شما بسیار مفید باشد. با این حال همین کتاب هم برای تغییر نگرش شما نسبت به چگونگی فرآیند معامله گری در مغز شما و اینکه چرا برای بسیاری از افراد مطالبی کلیشه ای مانند داشتن نظم و مدیریت سرمایه به صورت ذاتی جواب نمی دهد و با شیوه کارکرد کنونی مغزشان امکان پذیر نیست، بسیار موثر خواهد بود.
نویسنده این کتاب یکی از افرادی است که تاثیر بسیاری در موفقیت اینجانب بعد از سال ها تلاش در معامله گری در بازارهای مالی گذاشته و برای همین تصمیم به ترجمه رایگان این کتاب برای استفاده دیگر معامله گران ایرانی گرفتم شاید کمکی باشد برای رسیدن این عزیزان به موفقیت.
ذکر این نکته حائز اهمیت است که تقریبا تمامی معامله گران حتی افراد بسیار با تجربه نیاز به مشاوره ذهنی و روانی معامله گری با افراد خبره به صورت دوره ای دارند چرا که هر زمان ممکن است معامله گران مجددا اسیر عادت های غلط گذشته شوند.

برای بزرگتر شدن کلیک کنید

داستان من

اواسط شب در آوریل ۱۹۹۵ بود که من از خواب بیدار شدم. صدایی در سرم مثل یک زنگ به روشنی می گفت: “تو ارزشت تنها ۲۰۰،۰۰۰ دلار در سال است.” همانطور که این کلمات را تایپ می کنم موهای بدنم سیخ می شود وقتی آن شب را به یاد می آورم. من در رختخوابم نشستم، ساعت ۳:۰۰ صبح بود. همسرم در خواب آرام بود و شخص دیگری در اتاق نبود. من بلند شدم، دوش گرفتم، لباس پوشیدم و با ماشین به سمت قسمت معاملات آپشن در بورس سانفرانسیسکو رفتم.
ابتدا توضیحاتی در مورد گذشته خودم. من در سال ۱۹۸۰ تجارت خرده فروشی خودم را تعطیل کردم و به عنوان کارگزار کالا برای مریل لینچ مشغول به کار شدم. پس از دو سال کار در شرکت Merrill و یک سال در EF Hutton من یک جایگاه در بورس شیکاگو برای معامله آتی شاخص سهام آمریکا اجاره کردم. به جای اینکه برای خودم معامله کنم، برای یک دوست دانشگاهی به اسم جو ریچی که صاحب شرکت تحقیق و تجارت شیکاگو (CRT) بود کار می کردم.

در طی دوره آموزشی، مربی به من گفت که من بدترین کارآموزی بودم که او تا به حال آموزش داده. من از آن قضاوت جان سالم به در بردم و یک جایگاه در قسمت آپشن بورس گرفتم و هفت سال بسیار سودده را برای CRT پشت سر گذاشتم تا اینکه در نهایت از CRT جدا شدم تا برای خودم معامله کنم.
سال اول که برای خودم معامله می کردم، خیلی مراقب بودم. حالا دیگر میلیون ها دلاری که CRT برای معاملات فراهم می کرد را نداشتم. با دقت، با احتیاط، سال اول ۱۲۵۰۰۰ دلار کسب کردم. سال بعد ۱۵۰،۰۰۰ دلار. سال سوم ۱۷۵،۰۰۰ دلار و سه سال بعد، سالانه ۲۰۰،۰۰۰ دلار درآمد داشتم. تا سال ۱۹۹۵.
در آن سال چیزی متفاوت اتفاق افتاد. من آپشن Micron معامله می کردم و Micron به شدت در حال افزایش بود. فقط چهار بازار ساز به طور منظم Micron معامله می کردند و دائم در حال سوددهی بود. من غیر از پول در آوردن کاری نمی توانستم بکنم. تا اواسط فوریه حساب من ۲۰۰،۰۰۰ دلار شد.
در پایان ماه فوریه، سود حساب من هنوز ۲۰۰،۰۰۰ دلار بود و فرصت های سود گیری ادامه داشت. در پایان ماه مارس، نوسانات Micron افزایش یافت، سهام در حال افزایش بود و فرصت های آپشن هنوز در حال رشد بود. اما حساب من هنوز ۲۰۰،۰۰۰ دلار بود. در معامله ای ۵۰۰۰ دلار سود می کردم، در معامله بعدی ۳۰۰۰ دلار ضرر، مجددا ۴۰۰۰ دلار سود و ۲۰۰۰ دلار ضرر. روزها همینطور می گذشت و با آنکه فرصت ها فراوان بود هیچ سودی به حسابم نمی توانستم اضافه کنم و حساب من هنوز فقط ۲۰۰،۰۰۰ دلار بودم.
این همان زمانی بود که در وسط شب آن صدا را شنیدم که می گفت: “تو ارزشت تنها ۲۰۰،۰۰۰ دلار است”.

معلوم شد که من یک درجه داخلی داشتم که روی ۲۰۰،۰۰۰ دلار تنظیم شده بود. آن صدا در وسط شب هم این محدودیت را نشان می داد. پس از آن، متوجه شدم که آن محدودیت دیگر برای من وجود ندارد. من کشف کردم که من یک برنامه روانشناختی داخلی داشتم که از آگاهی خودم هم خارج بود و درآمد من را تعیین می کرد! و من آن را در زندگیم انکار می کردم. در آن سال من چندین برابر محدودیت ۲۰۰،۰۰۰ دلار خودم درآمد کسب کردم و همینطور تمام سالهای بعد از آن.
من شرکت معاملاتی خودم را با نام “Trading Management LLC” در بخش آپشن اوراق بهادار بورس شیکائو تاسیس کردم. درک محدودیت های داخلی خودم، شروع ساخت یک برنامه آموزشی برای معامله گرانی بود که من استخدام می کردم تا با سرمایه شرکت معاملات آپشن را انجام دهند.
تجربه تربیت این معامله گران به من تجربه لازم را که برای ایجاد برنامه های “پرورش ذهن برای معامله گران” نیاز داشتم، به من داد. این برنامه ها در قالب های تصویری و سمینارهای صوتی در دسترس هستند. ما همچنین کلاس های آنلاین برنامه ریزی می کنیم که در آن با وبکم یکدیگر را ملاقات می کنیم تا از پیشرفت اعضا حمایت کنیم.

معرفی برنامه پرورش ذهن (Mind Muscle)
اکثر ما الگوهای قدیمی رفتاری خود را تکرار می کنیم، حتی اگر برای ما مفید نباشند. در میانه این کشمکش ما تفاوت فاحش نتیجه کار خود در مقابل دیگران از لحاظ شادی ،ثروت ، دوستان و شریک زندگی را می بینیم. ما می دانیم که چه چیز می خواهیم ولی تغییر بسیار دشوار است. چرا؟
ما می دانیم چکار کنیم … ولی …
معلوم می شود اختلاف بنیادی ما اعتقادات و رفتار ما است. به بیان دیگر آن چیزی که در مغز ما است. “تو صاحب مغز آزاد و پاک خود هستی. مغز تو کاملا تحت فرمان تو است که چگونه از آن استفاده کنی.”
من مجذوب روند ایجاد تغییرات آگاهانه در مغز شده ام و تصمیم گرفتم راهی ابداع کنم که هر معامله گری که صدای خودش را پیدا کند و این مهمترین قسمت است که این کار را آگاهانه انجام دهد. این توانایی بسیار با ارزش تر شد زمانی که من شرکت معامله گری خودم را تاسیس کردم و محدودیت های معامله گران آپشنی که برای من کار می کردند را بهتر درک کردم.

من سریعا فهمیدم که محدودیت های داخلی معامله گرانم ریسک را در شرکتم افزایش می دهد. کتاب ها در مورد تحول درونی ممکن است به شما بگوید که چه باید بکنید و احتمالا بینش جالبی به شما می دهد. ولی ما هنوز در کشمکش فائق آمدن بر عادات قدیمی خود هستیم. برای همین من این کتاب را تهیه کردم برای تمرکز بر اینکه دقیقا چطور انجام دهیم کاری را که می خواهیم انجام دهیم.

“فاصله بین وضعیت کنونی شما و وضعیت مورد نظر شما به سادگی برابر است با فاصله بین محل تماس دو عصب”

پرورش ذهن یک برنامه آموزشی است برای افرادی که می خواهند از لحظه کوتاهی که این تغییر امکانپذیر است بهره ببرند. این لحظه کوتاه دقیقا قبل از این است که عادات قدیمی وارد عمل شوند. همانطور که خواهید دید برنامه آموزشی ما آن لحظه را وقتی که نیاز به عادت جدید است گسترش می دهد و به شما می آموزد که چطور یک فرآیند عصبی جدید بسازید که عادت های موثرتر را پشتیبانی کند. تجربه سه بخش کلیدی، عادت های جدید و گسترش آن لحظه جادویی به شما توانایی موفق را می دهد:
۱- احساس بهتری در لحظه به شما دهند.
۲- ارزش های تو را پشتیبانی می کنند.
۳- تو را به جایی که می خواهی می رسانند.

با استفاده از قدرت علوم اعصاب، این کتاب به شما درک کاملی از اینکه مغز ما چطور کار می کند می دهد تا ابزار لازم برای تغییر در این سه حوزه را فراهم آورد.

“فرآیند درونی مغز ما از هر چیز دیگری مهمتر است چرا که آن هدایت کننده همه چیزهای دیگر است”

ما به شما اینکه چگونه در واقعیت الگوهای عصبی جدید بسازید را با استفاده از گروهی از شبیه سازی های پرورش ذهن، آموزش می دهیم. ما از قدرت علوم اعصاب برای پالایش امیال، افزایش رضایتمندی و رساندن شما به جایی که می خواهید، استفاده می کنیم. این کتاب البته تنها شروع برنامه آموزشی ما است.

چرا پرورش ذهن؟
تصور کن وارد یک راکت فضایی می شوی و کمربند خود را می بندی. قدرت خارق العاده راکت باعث ترشح آدرنالین در تو می شود احساسی که تاکنون آن را تجربه نکرده بودی. ذهن تو کاملا و با ظرافت بر روی ابزاری که باید با آن کار کنی تمرکز کرده. تمام بدن تو نیروی گرانشی چند برابر وزنت را احساس می کند که کاملا آموزش دیده ای چگونه آن را تحمل کنی. تو در حال پروازی! معامله گری شبیه نشستن در یک راکت قدرتمند است!

ولی صبرکن! قبل از اینکه دکمه “پرتاب” را بزنی و قدرت راکت را احساس کنی باید همه سیستم ها را چک کنی و یک آموزش قبل از پرتاب داشته باشی. اکثر ماها فقط می خواهیم سریع دکمه پرتاب را بزنیم، در نهایت در بدترین حالت با انفجار سکوی پرتاب و یا در بهترین حالت با اشکال در مسیر پرتاب مواجه می شویم. شما با اجرای یک چک لیست از این نتیجه اجتناب خواهی کرد. تغییرات ساده معمولا نتایج خارق العاده ای به همراه خواهد داشت!

دقیقا مانند دوره های تعاملی آنلاین ما، این کتاب باعث ایجاد تغییرات ساده می شود که فرآیند عادت های زندگی شما را تغییر می دهد. ما این کار را از طریق دادن اطلاعات و تجربیات در سه حوزه انجام می دهیم:
۱- آماده سازی و روشنگری
۲- تمرین و اجرا
۳- پیروزی و گسترش

هر کدام از این قسمت ها بر اساس تجربیات قسمت های قبل که تکمیل شده اند انجام می شود. شما حتی با خواندن تمرین ها بدون اینکه آنها را انجام دهید می توانید از آن منتفع شوید چرا با باعث ایجاد تغییر در فرآیند تفکر شما و اینکه چگونه مشکلات را قالب بندی می کنید، خواهد شد. با این حال، برای ایجاد عادت های جدید که در لحظه به شما احساس بهتری بدهد و شما را به جایی که می خواهید برساند، انجام کامل همه تمرین ها این فرآیند را سرعت می بخشد. همچنین هر تمرین براساس تمرین قبلی ساخته شده، پس انجام آنها به ترتیب، بیشترین اثرگذاری را خواهد داشت.

به یاد داشته باش، تو بهترین شخصی هستی که می توانی تصمیم بگیری بهترین حالت برای تو چیست. تو دقیقا می دانی با چه سرعتی باید پیش بروی و چگونه آمادگی خود را افزایش دهی. ما تو را تشویق می کنیم که به درجه راحتی خودت توجه کنی و هر کجا احساس برانگیخته شدن کردی باز به ناحیه ای که احساس راحتی می کنی برگرد. مشتریان ما معمولا به فراز یک تجربه جدید (یا پرورش ذهن) می روند سپس باز می گردند و تجربه را کامل می کنند و باز به فراز آن باز می گردند.

آماده سازی و روشنگری
چرا تغییر سخت به نظر می رسد؟
داستان: چرا جاناتان در نهایت به جایی رسید که نمی خواست برود.
زنگ ساعت جاناتان به صدا درآمد. او دستش را سمت ساعت برد و زنگش را قطع کرد. به آرامی به پهلو چرخید و از جایش بلند شد. او میدانست که امروز قرار است چطور پیش برود و هیچ احساس شادی نمی کرد. طبق معمول دوش گرفت، لباس پوشید و سوار ماشینش شد.
مسیری که او انتخاب کرد همان مسیری بود که او هر روز هفته در ده سال گذشته از آن می گذشت. ورودی بزرگراه در نزدیکی خانه او است و او بقیه ماشین ها را همینطور که به سمت بزرگراه می روند دنبال می کند. این بزرگراه همه آنچیزی که شما برای رانندگی سریع و بهینه میخواهید را دارد و سریعا جاناتان را به مقصدش می رساند. با اینحال برای جاناتان، این مسیر احساس خوبی ایجاد نمی کند و این جایی نیست که جاناتان قلباً بخواهد آنجا باشد.
حال، تصور کنید این بزرگراه یک پل عظیم دارد که از روی یک دره پوشیده از جنگل می گذرد. دره ای با رودخانه های خروشان و صخره های بزرگ با شیب تند.
یک روز جاناتان تصمیم می گیرد ماشینش را در کنار پل پارک کند و راه جدیدی برای خود ایجاد کند. شاید اگر او بتواند به آن سمت دره برسد آنجا محلی باشد که جاناتان احساس بهتری پیدا کند و او را به جایی که می خواهد برساند. همین طور که شروع به رفتن در مسیر جدیدش می کند و در حال بریدن شاخ و برگ درختان برای جلو رفتن است، آفتاب شدیدی در حال تابیدن به سر اوست و حشرات هم او را آزار می دهند. او پایش سر می خورد و از تخته سنگ می افتد و دستش زخمی می شود. او نمی داند که کجاست و چه مقدار در مسیر جدید جلو رفته است ویا آیا اصلا می تواند مسیر را به پایان برساند. حتی اگر اینکار را بکند نمی داند در آنطرف چه چیزی در انتظارش است.
احساس ناامیدی می کند و به ماشینش باز می گردد. به سمت آزادراه حرکت می کند و همراه با ترافیک می شود و سریعا به همان مقصدی که علاقه ای به آن ندارد میرسد. صدایی در مغرش او را برای “نداشتن نظم و انضباط” تحقیر می کند.
تو می دانی برای ایجاد عادت جدید چکار باید بکنی ولی به نظر می رسد شرایط در لحظه به تو چیز دیگری القا می کند.  تو می دانی اگر بیشتر “منظم می بودی” بیشتر سود می کردی.
چرا اینقدر “منظم بودن (Disciplined)” سخت است؟ چرا موقع معاملات حساس یا تصمیمات تجاری به نظر داری با یک مغز دیگه عمل می کنی نسبت به زمانی که داری تحقیق می کنی یا روی حساب دمو معامله می کنی؟ چرا یادگیری یک عادت بسیار بهتر جدید این مقدار سخت به نظر می رسد؟
چه می شود اگر جاناتان بر روی دره یک زیپ لاین داشت؟ (فراچارت: زیپ لاین نوعی تفریح هیجانی است که شما از سیم بوکسل آویزان شده و مسیر را طی می کنید).  اگر می توانست احساس بودن در مقصد جدید را تجربه می کرد؟ اگر برای یک لحظه بتواند عادت جدید را که به او احساس بهتری می دهد و با ارزش هایش سازگارتر است را احساس کند، چه می شود ؟ و چه می شود اگر مهارت پرورش ذهن را داشته باشد؟

پرورش ذهن، کلاس علوم اعصاب
مغز انسان قابلیت فوق العاده ای در انجام خودکار فعالیت های تکرار شونده دارد تا فرد بتواند بیشتر بر روی فعالیت های مهم و خلاقانه تمرکز کند. رفتارها، تفکرات، داستان ها و فعالیت های تکراری مسیرهای عصبی و شبکه ای پیچیده از ارتباطات می سازند که تبدیل به یک واحد می شود. کل این فعالیت عصبی پیچیده می تواند با یک چاشنی فعال شود.

این قابلیت به این صورت عمل می کند که نورون ها (فراچارت: نورون ها از میلیون ها سلول عصبی تشکیل شده اند که فعالیت و احساس و افکار فرد را کنترل می کنند) در واقع آجرهای ساختمان فعالیت های مغز هستند. هر نورون چیزی شبیه به دست دارد که به آن دندریت می گویند و با آن با نورون های دیگر در ارتباط قرار می گیرد و عملی شبیه به دست دادن اتفاق می افتد قبل از اینکه تصمیم بگیرد با کدامیک ارتباط خود را حفظ نگه دارد.
به نظر می رسد هر چقدر یک نورون محبوبتر باشد دندریت های بیشتری او را ترجیح می دهند. (درست شبیه دبیرستان!) به مرور وقتی دندریت های جدید با نورون مرتبط می شوند ارتباط های فرعی گسترش پیدا می کند درحالی که ارتباط طولانی مدت با دندریت های قدیمی حفظ می شود.

این پروسه به مغز این امکان را می دهد که مقدار زیادی از تجربیات، ایده ها و رفتارها در کنار هم جمع شوند و به صورت بهینه عمل کنند بدون اینکه انرژی زیادی صرف شود.
در پرورش ذهن ما این ساختار عصبی به هم پیچیده را NEMES (Neuro Meta Stuctures) می نامیم. معمولا این الگوهای عصبی پیچیده همان الگوهایی هستند که وقتی جوانتر بودیم و انتخاب های زیادی نداشتیم ایجاد شده اند. اکنون که ما بزرگ شده ایم و انتخاب های بیشتری داریم هنوز با همان الگوهای قدیمی رفتار می کنیم. با آنکه این پاسخ ها دیگر برای ما مفید نیست هنوز هم اکثر اوقات آن ها را تکرار می کنیم.
این الگوهای قدیمی آنقدر خوب در ذهن ما پرورش یافته اند و ساختارهای پیچیده عصبی تشکیل داده اند که انجام این رفتارها خیلی ساده و حتی خودکار است با آنکه احساس خوبی ایجاد نمی کند. تلاش برای انجام رفتار جدید احساس غریب و ناراحت کننده دارد.
در پرورش ذهن ما روشی متفاوت برای فرآیند آموزش عادات معامله گری جدید و مثبت که بتواند به شما در معامله گری کمک کند آموزش خواهیم داد. “شما نمی توانید رفتارهای جدید در خود ایجاد کنید بدون ایجاد ارتباطات عصبی جدید”

این فرآیند را می توانید با ماجرای جاناتان تجسم کنید. مقصد مورد نظر شما یک مقصد جدید جدای از پل عادت های شماست. چه میشود اگر شما به جای اینکه فقط از قدرت اراده خود برای باز کردن راه خود در میان جنگل استفاده کنید، خودتان را به یک زیپ لاین ببندید و به راحتی از روی جنگل عبور کنید و به مقصد مورد نظر برسید؟
چه میشود اگر شما برای یک هزارم ثانیه بتوانید لذت نتیجه استفاده از رفتار یا الگوی جدید ذهنی را بچشید؟ “پرورش ذهن” را به صورت همان زیپ لاین تصور کنید. به کمک این زیپ لاین شما می توانید پلی درست کنید به سمت جایی که می خواهید بروید.
چیزی که شما در تصویر می بینید دو چرخه متفاوت است. چرخه اول که در هشت ضلعی است چرخه ایده آل است. نکته اصلی این است که ما تجربه ساخت چرخه جدید عصبی را چگونه تفسیر می کنیم. اگر این تجربه مثبت تفسیر شود، سپس احساس افتخار ظاهر می شود و در پی آن اعتماد به نفس، استمرار و پاداش می آید که سپس منجر می شود به عادات تازه و چرخه مجدد تکرار می شود.

برای بزرگتر شدن کلیک کنید

درحالی که، تقاطع بحرانی در “انرژی عصبی بیشتر” یا “تجربه سختی” اگر تفسیر شما از این احساسات خام به صورت ناراحتی باشد، به چرخه بعدی منجر می شود که یک چرخه معیوب است.

پس من این موضوع را به روش های مختلف در این کتاب مجدد تکرار می کنم. مهم این است که شما این احساسات را چطور تفسیر می کنید. اکثر افراد این تجربیات را منفی می نگرند ولی شما این فرصت را دارید که تجربه ساخت عادات جدید را به صورت یک احساس مثبت تفسیر کنید.

تمرین و اجرا
فکر کنید شما به سالن بدنسازی رفتید و نمیدانستید که خستگی عضلات که تجربه می کنید طریقه ساخت رشته های عضلانی است. چه میشد اگر نمی دانستید دردی که روز بعد احساس می کنید قسمتی از فرآیند قویتر شدن شماست؟ آیا دوباره به باشگاه برمی گشتید؟ قطعا نه!
معمولا، ما وقتی می خواهیم یک رفتار جدید در خود ایجاد کنیم که نسبت به رفتار فعلی ما برایمان مفیدتر است، تجربه ما متناقض است. ما ممکن است با ترکیبی از اضطراب، ترس از شکست و بازخورد منفی از طرف کسانی که برای ما مهم هستند مواجه شویم. سپس به اینها ناامیدی ساخت چرخه های جدید نرون ها را اضافه کنید. تمام این تجربیات به نظر دلهره آور است و باعث شده ایجاد تغییرات به نظر خیلی سخت برسد. ولی همین طور که با پروسه پروش ذهن پیش بروید شما بیشتر می توانید بین تجربه ساخت چرخه های نورونی جدید و چالش های دنیای واقعی تفاوت قائل شوید.

هدف من این است که به شما تجربه لازم برای جداسازی احساس ایجاد مسیر نورونی جدید در ذهن با خود رفتار، را بدهم. به این ترتیب شما می توانید به خودتان افتخار کنید، درست مانند احساس افتخار به خودتان وقتی درد عضلات خود بعد از تمرین را حس می کنید چون می دانید بدنتان درحال قویتر شدن است. با پرورش ذهن شما زندگی موفقتر برای خود می سازید.
ما تا آنجا که ممکن است می خواهیم برای شما شبیه سازی ها و تجربیاتی ارائه دهیم که پاداش های آنی و مثبت به شما بدهد تا رفتار جدید برای شما به سادگی احساس بهتری ایجاد کند. خود شبیه سازی ها هم به تنهایی ارتباطات نورونی ایجاد می کنند بدون تلاش زیاد برای داشتن نظم و اعمال نیروی خشن درونی.

هر قدر ما بتوانیم تجربه خام ایجاد ارتباط نورونی جدید را در مقابل تفسیر عادت های قدیمی از این تجربه به عنوان ناامیدی، تشخیص دهیم، راحت تر می توانیم این عادت جدید را در مغز بسازیم.
هرچه بیشتر شما در چرخه ایده آلی که در بالا اشاره شد بمانی بیشتر پاداش می گیری و دفعه بعد این پروسه آسانتر می شود. در واقع بزودی این یک روش زندگی برای شما می شود. در واقع در کنار هدف اصلی ما، اگر به اندازه کافی این اتفاق بیافتد شما تبدیل به یک انسان موفق خواهی شد که بعد از یک مدت نمی توانی آن را انکار کنی.

تمرین استاپ کوچک
ما چرخه جدید نورونی را با تکرار فعالیت نورونی می سازیم تا زمانی که ارتباط جدید شکل بگیرد. نورون هایی که “با هم فعال می شوند، با هم مرتبط می شوند”. پس هر چه ما یک الگو و رفتار را تکرار کنیم، آن رفتار برای ما آسان و آسانتر می شود. مانند یادگیری رانندگی، که اکنون ما می توانیم بدون تفکر آگاهانه آن را انجام دهیم.

داستان: چگونه اسکار ترسش از باخت را با عادت جدید قرار دادن استاپ، از بین برد.
یکی از مشتری های من به اسم اسکار، یک معامله گر بود. او نمی توانست در معاملاتش استاپ هایش را مدیریت کند. او نقطه استاپ لاس را درست قبل از اینکه قیمت به آن برسد جابه جا می کرد. در آن لحظه او فکر می کرد درست وقتی استاپش زده شود بازار بر می گردد. با این توهم در ذهنش استاپش را جا به جا می کرد. اگر بازار برمی گشت او مقداری پول در می آورد، ولی اگر بازار همین طور به حرکتش ادامه می داد ضررش دو برابر یا بیشتر میشد و با هر پیپ رفتن قیمت بر خلاف معامله اش استرس او افزایش پیدا می کرد. این مسئله بعضی اوقات منجر به ضرر فراوان او و از دست دادن یک ماه سود معامله گری او منجر میشد.

اسکار باید یک عادت جدید برای خودش می ساخت. پس من به او دستورالعملی برای ساخت عادت “قرار دادن استاپ” دادم. همین طور که تمرین را برایش توضیح میدادم با حالت بی اعتقادی و ترس به من خیره شد و داد زد: “امکان نداره”. من هم شانه هایم را بالا انداختم و گفتم: باشه. به همین کاری که می کنی ادامه بده. با این برآیند کاری که داری چقدر احتمال داره تبدیل به یک معامله گر حرفه ای بشی؟ اسکار همین طور به هم خیره ماند. او میدانست که باید کاری متفاوت انجام دهد، و درخواست من برای ایجاد عادت جدید احساس دردآوری برایش داشت.

با هم قراری گذاشتیم. در سی روز آینده اسکار وارد هر معامله ای که شد استاپ به صورت اتوماتیک ۲ پیپ قرار داده شود. اگر او طبق قرار عمل نکرد او دیگر مشتری من نخواهد بود. اسکار با حالت گریه می گفت “اخه ۲ پیپ که نمیشه”. ولی من اهمیتی ندادم و او دفتر را ترک کرد.

من پیگیری کردم که مطمئن بشوم این پارامتر را در سیستم معاملاتی خودش قرار داده است. او به قولش عمل کرد ولی برایش عذاب آور بود. او معامله ای باز می کرد و استاپش زده میشد و بازار بر می گشت. او از من، بازار و خودش خشمگین میشد. من به او یادآوری کردم که این تجربه سخت صرفا روند ساختن ارتباط نورونی جدید در مغزت است. من به او توضیح دادم که کاملا به فرآیند این تجربه آگاه باش و آن را به صورت منفی تفسیر نکن.

بعد از ده روز، اتفاقی افتاد. اسکار آرامتر شد. او شروع کرد به دقت بیشتر در استراژی ورود خود به معاملات. و تعداد معاملات خود را کمتر و کمتر کرد. او توانست چند معامله خوب داشته باشد ولی نسبت برد به باختش ۱ به ۱۰ بود. بعد از ۲۰ روز سود و زیانش سر به سر شده بود با نسبت برد به باخت بهتر. و بعد از ۳۰ روز او از هر ۱۰ معامله ۳ تا را برنده میشد و به سود دهی رسیده بود.

در گذشته برای اسکار خیلی سخت بود که وارد معامله شود و فشار روحی زیادی تحمل می کرد چرا که بارها ضرر زیادی دیده بود برای همین وقتی موقع مناسب پیش می آمد نمی توانست وارد معامله شود و یا وقتی بازار به ضرر او حرکت می کرد و به استاپش می رسید نمی توانست با ضرر مواجه شود و از معامله خارج شود.

بعد از ۳۰ روز از ساخت عادت جدید همه چیز تغییر کرد. او می گفت حالا دیگر به راحتی می تواند وارد معامله شود چرا که می داند بیشتر از ۲ پیپ ضرر نمی کند!! چه احساس آسودگی برای او بود. این تمرین او را مجبور کرد بیشتر بر روی استراتژی ورودش تمرکز کند با دقت بیشتر و استاپ کوچکتر.مانند اسکار ما هم ساختارهای نورونی (NEMES) داریم که وقتی فعال می شوند به نظر می رسد کنترل ما را بدست می گیرند. برای اسکار ساختن NEMES جدید “دوست داشتن استاپ” تجربه سختی بود که او توانست آن را مثبت تفسیر کند.

از احساسی به برنامه ریزی شده
داستان: چگونه معاملات احساسی لوئیس باعث اخراجش شد.
شرکت معاملاتی من در زمینه معاملات آپشن در حال گسترش بود. سیستم معاملاتی من از زمانی که در شرکت تحقیق و تجارت شیکاگو (CRT) بودم پیشرفت زیادی کرده بود و هر ماه سود مداوم می کردیم. من در فکر گسترش معاملات در بازارهای دیگر بودم که یکی از دوستانم لوئیس را که یک معامله گر حرفه ای بود به من معرفی کرد.
من با او به سانفرانسیسکو پرواز کردم و او برایم در مورد اینکه دو بار در گذشته حساب معاملاتی خود را از دست داده توضیح داد. او گفت که به خاطر طلاق در وضعیت روحی خوبی نبوده و البته تجربیات لازم را بدست آورده و می خواهد از اول شروع کند. من او را باور کردم و او سه هفته آموزش را با ما گذراند و چون معامله گر حرفه ای بود همه چیز را خیلی سریع یاد گرفت.

ما یک جایگاه در بورس برایش اجاره کردیم و یک اکانت با موجودی بالا برایش باز کردیم. ولی به زودی فهمیدم معاملات او با سیستم ما همخوانی ندارد. با هم صحبت کردیم و او پذیرفت که در چند معامله او بیش از حد مجاز خرید انجام داده و گفت که دیگر بیشتر حواسش را جمع می کند. من هم او را درک کردم بعضی مواقع به دلیل فشار زیاد معاملات این اتفاقات می افتد.
هفته بعد گزارش ریسک شرکت نشان از ریسک غیر عادی در حرکت سریع نزولی بازار می داد که ناشی از معاملات لوئیس بود. من معاملات باز لوئیس را چک کردم و متوجه شدم نه تنها حجم معاملات خرید نسبت به قبل کم نشده که مقدار قابل توجهی بیشتر شده!
حالا موقع آن بود که وارد عمل شوم.
جمعه صبح با لوئیس تماس گرفتم و به او گفتم تا عصر باید از این معاملات خارج شوی. او گفت اگر الان از این معاملات خارج شوم بقیه معامله گران عملکردم را به تمسخر می گیرند که به او گفتم برایم اهمیتی ندارد و باید تا آخر امروز این کار را انجام دهی.
صبح شنبه مجدد چک کردم و دیدم معاملات هنوز باز هستند و تغییری نکردند. وقتی با او تماس گرفتم جواب نداد و تماسی هم نگرفت. وقتی بازار بسته شد او با من تماس گرفت و کلی بهانه آورد که چرا از معاملات خارج نشده و چرا باید آن ها را نگه داشت چرا که بازار بر می گردد و پول زیادی بدست می آوریم. من همان لحظه او را اخراج کردم.
سه شنبه با یکی از کارگزارها هماهنگ کردم که از آن معاملات خارج شوند. این هزینه زیادی برایم داشت ولی من در مورد شرکتم ریسک نمی کنم. ما یک برنامه داریم؛ طبق آن عمل می کنیم؛ پول در می آوریم.
حالا قسمت جالب اینکه بعد از اخراج لوئیس او به دنبال موسسه مالی دیگری بود و با من تماس گرفت که پوزیشن های ضررده را نگه دار تا من بتوانم به حساب جدیدم منتقل کنم! این سومین ضربه لوئیس بود. او می خواست من این ریسک را نگه دارم همان ریسکی که باعث اخراجش شد و دوباره به خودش منتقل کنم!
احساسی در مقابل برنامه. شاید هم بتوان گفت خریت در مقابل برنامه ریزی. ولی فکر کنم متوجه منظورم شدید: لوئیس نمی توانست یک برنامه را دنبال کند.

عصب شناسی: چگونه ارتباطات طبیعی در مغز این مشکل را ایجاد می کند.
ارتباط نورون ها در مغز هر کس متفاوت است. همین باعث میشود هرکس منحصر به فرد باشد. بعضی از افراد برنامه ریزی می کنند و احساس رضایت عمیقی از اجرای آن دارند. بعضی دیگر آزادی بودن در لحظه و آنی تصمیم گرفتن را دوست دارند. هر دو اینها دیدگاه های معتبری هستند و نمی شود گفت کدام درست است و کدام غلط.
اگر شما معامله گری هستید که خیلی در لحظه و آنی تصمیم می گیرید، چالشی که با آن مواجه هستید پیچیدگی بازار است. با توجه به متغیرهای نامتناهی بازار، یک دیدگاه لحظه ای به معامله گری یک متغیر ناشناخته دیگر به آن اضافه می کند. چالش شما یافتن راهی برای لذت بردن از آزادی و در لحظه بودن است و همزمان ایجاد یک رویکرد ثابت و قابل ارزیابی برای تصمیمات معامله گری است.

معرفی: یک شبیه سازی در برنامه پرورش ذهن

تمرین: بازار یک دنیای بزرگ اتفاقات آنی است. آنقدر اتفاقات لحظه ای در یک ساعت می افتد که نیاز شما را برای تمام عمر برآورده می کند. این تمرین به شما اجازه می دهد از آزادی بازار لذت ببرید و برنامه خود را نیز اجرا کنید. اگر خیلی مشتاق به بودن در لحظه و تصمیمات آنی هستید، بهبود در این حوزه می تواند سود شما در معامله گری را افزایش دهد.
لوازمی که برای انجام این تمرین نیاز دارید:
۱- دو عدد کلاه یا تیشرت با دو رنگ مختلف
۲- چسب کاغذی پهن که بتوان روی آن نوشت
۳- خودکار برای نوشتن روی چسب کاغذی
۴- یک تایمر
۵- یک جدول با ۳ ستون
زمان برای تکمیل تمرین: به صورت پیوسته برای ۳۰ روز
هدف: آگاهی از قسمت آنی لذت بخش خود و اجازه ابراز وجود به آن وقتی نیاز است و بهره بردن از قابلیت های قسمت برنامه ریزی.
اول، کلاه ها را نشانه گذاری می کنیم. رنگی را که بهتر قسمت آنی شما را نشان می دهد انتخاب کنید. تکه ای از چسب را بردارید و روی کلاه بچسبانید و روی آن بنوسید: “لحظه ای”. حال کلاه دیگر را بردارید و روی چسب آن بنویسید: “برنامه ریزی شده”.
حال جدول را بردارید و روی هر ستون آن به ترتیب بنویسید : تاریخ، ساعت، مقیاس
شما می خواهید که از وضعیت احساسی/فیزیکی خود در هنگام انجام معامله آگاه شوی. وظیفه شما این است که آن را بشناسی، به صورت مثبت تصدیقش کنی و کلاه صحیح را روی سرت بگذاری. در ادامه توضیح می دهم که چگونه.
هنگامی که شما در حال انجام معامله یا در حال برنامه ریزی برای انجام معامله هستید، تایمر را برای ۱۰ یا ۱۵ دقیقه بعد تنظیم کنید و به کار خود ادامه دهید. وقتی تایمر به صدا در آمد که احتمالا شما فراموشش کرده اید، در این لحظه به احساس خود توجه کنید. آیا با مسئله ای درگیر هستید؟ آیا دارید معامله ای احساسی انجام می دهید؟ هر چیزی که متوجه آن شدید اشکالی ندارد. هدف این نیست که رفتار خود را تغییر دهید یا خود را قضاوت کنید؛ صرفا می خواهید وضعیت خود را درک کنید. بر روی جدول خود تاریخ و ساعت و مقیاس احساس خود را یاد داشت کنید. “۵-” یعنی شما در این لحظه خیلی احساساتی/آنی هستید “۰” یعنی خنثی هستید و “۵+” یعنی شما در آرامش آماده اجرا طبق برنامه خود هستید بدون هیچ درگیری درونی.
شما در نهایت به چنین جدولی می رسید:

وقتی اطلاعات را وارد کردید کلاه مناسب را روی سر خود بگذارید. هر کلاهی که باشد اشکالی ندارد. بیاد داشته باشید این کار برای این نیست که به خود انضباط دهید کار درست را انجام دهید. (ما می توانیم کلی راجع به اینکه “منظم” بودن یک استراتژی شکست خورده است صحبت کنیم ولی نه در این کتاب.) این کار فقط برای این است که نسبت به وضعیت ذهنی خود آگاه شویم و مهمتر از آن معامله گری خود را با مواقعی که در موقعیت برنامه ریزی شده خود هستید تطبیق دهید. وقتی اطلاعات زیادی در چارت قرار گرفت احتمالا متوجه الگوهایی خواهید شد که باعث فعال شدن حالت احساسی و برنامه ریزی شده می شود.
اگر در وضعیت احساسی قرار داشتید از جای خود برخیزید. برای خود موسیقی بگذارید یا به دوست خود که مدت ها است حرف نزدید زنگ بزنید! کاری غیر عادی و کاملا آنی انجام دهید. خلاق باشید! وقتی آن کار را انجام دادید به میز کار خود برگردید. حال موقع آن است که مجددا برنامه معاملاتی خود را مرور کنید و کار خود را شروع کنید. دوباره تایمر را تنظیم کنید. وقتی زنگ زد دوباره پروسه را تکرار کنید.
اگر به این نتیجه رسیدید که در موقعیتی قرار دارید که می توانید طبق برنامه خود عمل کنید کلاه مناسب را روی سر خود بگذارید یک نفس عمیق بکشید و شروع به انجام معامله کنید.
هر کسی یک ریتم منحصر به فرد دارد. بعضی از معامله گران تایمر را هر ۵ دقیقه می گذارند، بعضی یکبار در روز. ریتم مناسب خود را پیدا کنید.

کلام آخر
ما میفهمیم که ایجاد یک عادت جدید مثل گذشتن از یک دره در جنگل بدون نقشه است. حتی با دستورالعمل های شفاف این کتاب، مقاومت های مختلفی در ذهن ممکن است ایجاد شود. این عادی است. اگر در ذهن شما مقاومتی نبود همین الان هم به جایی که می خواستید رسیده بودید.

وقتی ما با مشتریانمان در آکادمی پرورش ذهن کار می کنیم بعضی مواقع با یک صحبت چند دقیقه ای تاثیر بسیاری مشاهده می کنیم و ما برای همین اینجا هستیم که به شما کمک کنیم.
بیاد داشته باشید که تغییرات اکنون هم در شما ایجاد شده. حتی اگر کاری انجام ندادید و فقط این کتاب را خواندید، در واقع شما یک انتخاب انجام دادید که وارد مرحله بعدی در سفر خود به سمت تبدیل شدن به یک معامله گر حرفه ای شوید. من مشتری هایی داشتم که به من گفته اند صرفا با ایجاد تعهد به داشتن مربی باعث ایجاد نتایج بسیار مثبت شده. هدف این کتاب ایجاد موقعیت های ساده است برای اینکه لحظه ای حس مثبت رفتار جدید را تجربه کنید. وقتی این را تجربه کردید این احساس با شما آمیخته می شود و شما را به هدفتان می رساند. این لحظات کم کم بیشتر و طولانی تر می شوند. شما به این ترتیب می توانید خطر گذشتن از دره را به یک راه طلایی تبدیل کنید.

]]>
https://pashootanacademy.com/%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%ba%d8%b2%d8%aa-%d8%b1%d8%a7-%d9%85%d8%aa%d9%88%d9%82%d9%81-%da%a9%d9%86/feed/ 0
قوانین برایان تریسی در مورد پول !!! (معرفی و بررسی) https://pashootanacademy.com/%d9%82%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d8%b1%db%8c%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%be%d9%88%d9%84/ https://pashootanacademy.com/%d9%82%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d8%b1%db%8c%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%be%d9%88%d9%84/#respond Fri, 24 Apr 2020 21:17:40 +0000 http://pashootanacademy.com/?p=3432 معرفی برایان تریسی :

برایان تریسی میلیونر خود ساخته و یکی از باهوش‌ترین و با تجربه‌ترین سخنوران و مربیان در دنیای امروز است. برایان بیش از 25 سال و طی فرآیند یادگیری اینکه چرا بعضی از افراد موفق‌تر از دیگران هستند، از فقر به ثروت رسیده است. در اینجا او بهترین قوانین و اصولی که تا به حال در تاریخ بشری برای رسیدن به ثروت شخصی کشف شده است را بیان می‌کند. برایان می‌داند که برای چه صحبت می‌کند. او از دبیرستان فارغ‌التحصیل نشد، کارگری می‌کرد، ظرف می‌شست، چاه میکند و سال‌ها در مزارع و دامداری‌ها، در ساختمان‌ها و کارخانه‌ها کار می‌کرد. همچنین در اقیانوس اطلس شمالی روی یک کشتی کار کرده بود. در آخر به فروش و سپس مدیریت تجارت روی آورد و از همان جا شروع به مطالعه‌ی افراد موفق کرد. حال به 20 سال جلوتر میرویم. برایان حالا 22 تجارت مختلف در رشته‌های متفاوت را شروع، مدیریت و یا متحول ساخته است. او در بیش از 5 هزار شرکت در آمریکا و 23 کشور خارجی سخنور، مربی و مشاور بوده است. برایان بیش از 2 میلیون مرد و زن را در دوره‌هایش در مورد فروش، مدیریت، موفقیت شخصی و پیشرفت مالی فارغ‌التحصیل کرده است. برنامه‌های ویدئویی و صوتی او به 20  زبان ترجمه شده و در 38 کشور جهان فروش رفته است. برایان نه تنها خود را از  فقر به ثروت رساند؛ بلکه به هزاران مرد و زن دیگر که با هیچ شروع کردند، نشان داد که چطور به استقلال مالی برسند. هر یک از این قوانین که قرار است بیاموزید، می‌تواند زندگی شما را تغییر دهد. مثل همیشه مهمترین عامل موفقیت برای شما  عمل کردن است و وظیفه‌ی شما این است که این اصول و استراتژی‌ها را بیاموزید و سپس به طور مداوم آن‌ها را در زندگی خود به‌کار ببرید تا نتایجی مشابه صدها و هزاران و حتی میلیون‌ها مرد و زنی که قبل از شما به آن رسیدند را فرا بگیرید. در آخر این برنامه برایان پیشنهاد ویژه‌ای را به شما خواهد کرد که خیلی سریع شما را در جاده‌های متعالی به سمت استقلال مالی و ثروت شخصی قرار خواهد داد.

 

دوره غیر حضوری نگاه معامله گران موفق (روانشناسی معامله گری)

 

معرفی قوانین برایان تریسی در مورد پول :

برایان تریسی 21 قانون شکست‌ناپذیر در مورد پول دارد که به بررسی آن ها می پردازیم.

  • قانون علت و معلول

قانون علت و معلول یکی از قوانین برایان تریسی در مورد پول می باشد. هر اتفاقی دلیلی دارد و برای هر علتی معلولی وجود دارد. این قانون، قانون اساسی در سرنوشت بشر است. این قانون می‌گوید ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که قانون بر آن حاکم است و نه شانس. هر اتفاقی دلیلی دارد؛ چه دلیل آن را بدانیم و چه ندانیم. هر معلولی موفقیت باشد و یا شکست، ثروت باشد و یا فقر، علت یا علت‌های بخصوصی دارد. هر علت یا اتفاقی، نوعی معلول یا پیامد دارد؛ چه آن را ببینیم چه نبینیم. قانون علت و معلول بیان می‌کند که تمام دست‌آوردها، ثروت، خوشبختی، رفاه و موفقیت معلول یا نتیجه‌ی مستقیم یا غیر مستقیم علت‌ها یا اعمال بخصوصی هستند. اگر معلول یا نتیجه‌ای را که می‌خواهید به دست آورید را به وضوح بدانید، احتمالا می‌توانید به آن دست بیابید. می‌توانید بقیه‌ی کسانی را که به همان هدف رسیده‌اند بررسی کنید و شما هم می‌توانید با انجام همان کاری که آن‌ها کرده‌اند، به همان نتیجه‌ها برسید. این قانون، همانگونه که در مورد چیزهای دیگر صدق می‌کند، در مورد پول هم صادق است. این قانون می‌گوید که، موفقیت مالی یک معلول است و برای همین از علت‌های مشخصی ناشی می‌شود. وقتی این علت‌ها را بشناسید و آنها را در زندگی و فعالیت‌هایتان به‌کار ببرید، همان معلول‌هایی نصیبتان می‌شود که، هزاران یا میلیون‌ها شخص دیگر به آن رسیده‌اند. اگر تنها همان کارهایی را بکنید که دیگران قبل از شما کرده‌اند تا به پول برسند، شما هم می‌توانید هر قدر که پول بخواهید به‌دست بیاورید. اگر آن کارها را نکنید، به آن نتایج نمی‌رسید. مسئله به همین سادگی است. مهم‌ترین بیان این قانون جهانی این است؛ افکار علت هستند و شرایط معلول. به عبارت دیگر می‌شود بیان کرد که فکر سازنده است. افکار شما منبع اصلی نیروهای سازنده در زندگیتان است. تمام دنیایتان را با نحوه‌ی تفکرتان می‌سازید. تمام افراد و موقعیت‌های کنونی در زندگی شما به‌وسیله‌ی تفکرتان ساخته شده یا به‌وسیله‌ی افکار خودتان جذب شما شده‌اند و هنگامی که تفکرتان را تغییر بدهید، زندگیتان را متحول خواهید ساخت. برخی مواقع این اتفاق فقط در عرض چند ثانیه رخ میدهد. مهم‌ترین اصل موفقیت شخصی یا کاری این است؛ شما همان چیزی می‌شوید که بیشتر مواقع به آن فکر می‌کنید. نحوه‌ی احساس یا عکس‌العمل شما به اتفاقاتی که برایتان می‌افتد بستگی ندارد بلکه به نوع تفکر شما در مورد این اتفاقات وابسته است. دنیای بیرونیتان نیست که موقعیت یا شرایط را برایتان تحمیل می‌کند، بلکه دنیای درونیتان است که شرایط زندگیتان را می‌سازد. به‌ویژه تفکر شما در مورد پول و وضعیت مالی تا حد زیادی تعیین کننده‌ی وضعیت مالی فعلی شماست. تشخیص درست نیمی از درمان است. به بخش‌های مهم زندگی خود، خانواده، سلامتی، کار و شرایط مالی خود نگاه کنید و به رابطه‌ی علت و معلولی بین نحوه‌ی تفکر، گفته‌ها، احساسات، رفتار و نتایجی که می‌گیرید توجه کنید. با خود صادق باشید.

 

  • قانون باور

از دیگر قوانین برایان تریسی در مورد پول می توان به قانون باور اشاره کرد. این قانون بیان می‌کند که هر آنچه که با احساس به آن باور دارید، به واقعیت تبدیل می‌شود. این قانون می‌گوید شما همواره مطابق با باورهایتان بخصوص باورهایی که در مورد خود دارید، عمل می‌کنید. باورهای شما مثل فیلتر عمل می‌کند که اطلاعاتی را که با آن همخوانی ندارد را حذف می‌کند. شما لزوما آنچه را که می‌بینید باور نمی‌کنید؛ بلکه همان چیزی را می‌بینید که از قبل به آن  باور داشته‌اید. صرف‌نظر از اینکه باورها و پیش‌داوری‌هایتان بر مبنای واقعیت است یا خیال، شما  اطلاعاتی که متناقض با باورهایتان است را رد می‌کنید. این مسئله به‌طور خاص در مورد پول صدق می‌کند. بهترین باوری که میتوان در خود ایجاد کرد، این است که سرنوشت شما اینگونه مقدر شده که از لحاظ مالی به موفقیت بزرگی برسید. وقتی کاملا  اطمینان حاصل کردید که در جهت موفقیت مالی پیش می‌روید، رفتارهایی را در پیش خواهید گرفت که این امر را محقق می‌سازد. بدترین باورهایی که می‌توان داشت، باورهایی است که شما را محدود می‌کند. این باورها وقتی وجود دارند که شما فکر می‌کنید در برخی جنبه‌ها محدودیت دارید. واقعیت این است که هیچکس از شما بهتر نیست و هیچکس هم از شما زرنگ‌تر نیست. اگر عملکرد کسی از شما بهتر است، بیشتر به این دلیل است که آن فرد استعدادهای طبیعی‌اش را بیشتر از ما پرورش داده است و آن قوانین علت و معلولی را که در زندگی و امور مالی صدق می‌کند را، قبل از شما آموخته است؛ اما هر کار عاقلانه‌ای را که فرد دیگری انجام داده، احتمالا شما هم می‌توانید انجام دهید. تنها باید روش آن را یاد بگیرید. چه چیزی است که اگر بدانید امکان ندارد شکست بخورید، جرأت آرزوی آن را خواهید داشت؟ اگر هیچ محدودیتی نداشتید و اگر همه‌ی زمان، پول، استعداد، مهارت و ارتباطات مورد نیازتان را داشتید، دوست داشتید در زندگی چه‌ کاری انجام بدهید؟ چه فردی بشوید و یا چه‌چیزی داشته باشید؟

  • قانون انتظارات

این قانون بیان می‌کند که هرچه را با اطمینان انتظار داشته باشید، مثل خبری از آینده است که خودتان آن را محقق می‌کنید. شما همیشه با نحوه‌ی تفکر یا صحبتتان درباره‌ی اینکه کارها چگونه پیش خواهند رفت مثل یک پیشگو عمل می‌کنید. وقتی با اطمینان انتظار دارید که چیزهای خوبی برایتان اتفاق بیفتد، به طور معمول اینچنین می‌شود. اگر هم انتظار داشته باشید که اتفاقی منفی بیفتد، معمولا همینطور خواهد شد. افراد ثروتمند انتظار دارند که پولدار باشند. افراد موفق انتظار دارند که موفق باشند و افراد شاد و محبوب انتظار دارند که شاد و محبوب باشند. انتظارات شما تا حد زیادی دست خودتان است؛ پس بهترین انتظار را از خودتان داشته باشید. تصور کنید که، توانایی نامحدودی دارید و می‌توانید به هر چیزی که در فکرتان است برسید. تصور کنید که آینده‌ی شما تنها با تصورتان محدود می‌شود و هر چیزی که تاکنون به آن رسیده‌اید، تنها بخش کوچکی از چیزی است که واقعا می‌خواهید به آن برسید. تصور کنید که عالی‌ترین لحظات، هنوز در راه هستند و هر چیزی که تا به حال برایتان اتفاق افتاده، تنها یک نوع آماده‌سازی شما برای چیزهای بزرگی است که قرار است بعدا برایتان اتفاق بیفتد.

 

  • قانون جذب

یکی دیگر از قوانین برایان تریسی در مورد پول، قانون جذب می باشد. این قانون بسیار عالی است و می‌گوید که شما یک آهنربای زنده هستید. شما همیشه افراد، موقعیت و شرایطی را جذب می‌کنید که، با افکار غالب شما هماهنگی دارد. این یکی از قانون‌های بزرگی است که بیشتر موفقیت‌ها و شکست‌ها را در زندگی کاری و شخصی توضیح می‌دهد.این قانون بیان می‌کند که هر چه را که امروز در زندگی دارید، به سبب طرز فکرتان جذب کرده‌اید و چون می‌توانید طرز فکرتان را تغییر بدهید، پس می‌توانید زندگیتان را هم دگرگون کنید. وقتی تمایل شدیدی به موفقیت مالی در خودتان ایجاد کرده باشید و پیوسته به آن فکر کنید، یک میدان نیرو از انرژی احساسی مثبت ایجاد می‌کنید که افراد، ایده‌ها و فرصت‌هایی را به زندگیتان جذب می‌کند که به شما کمک می‌کند هدف‌هایتان را به واقعیت تبدیل کنید. به زندگی مالی کنونی خود نگاه کنید و ببینید که چگونه با افکارتان هماهنگی دارد. مسئول همه‌ی چیزهای خوب زندگیتان خودتان هستید. این چیزها را به این علت دارید که شما آنها را به خودتان جذب کرده‌اید. بعد به چیزهایی که در اطراف شما وجود دارد و شما از آن خوشتان نمی‌آید نگاه کنید و مسئولیت کامل آن‌ها را هم برعهده بگیرید. علت وجود آن‌ها نیز خود شما هستید و علت آن‌ها  نوعی ضعف در تفکر شماست. این ضعف چیست؟ تصمیم دارید با آن چکار کنید؟

 

  • قانون فراوانی

قانون فراوانی از مجموعه قوانین برایان تریسی در مورد پول بیان می‌کند که ما در دنیای غنی زندگی می‌کنیم و در آن برای همه‌ی کسانی که به راستی به دنبال پول هستند و حاضرند به قوانین حاکم بر کسب آن عمل کنند پول کافی وجود دارد. یعنی پول کافی برای شما وجود دارد و به راستی هیچ کمبودی نیست. هرچه را بخواهید و مورد نیازتان باشد، عملا می‌توانید داشته باشید. ما در دنیای دست و دل بازی زندگی می‌کنیم و از هر طرف نعمت‌ها و فرصت‌ها، اطرافمان را فراگرفته است تا هرچه را که می‌خواهیم به‌دست آوریم. فکرتان نسبت به کمبود یا فراوانی پول تاثیر زیادی بر پولدار یا پولدار نشدن شما دارد. اولین برداشت از قانون فراوانی این است؛ مردم ثروتمند می‌شوند چون تصمیم می‌گیرند ثروتمند شوند. افراد به این دلیل ثروتمند می‌شوند که اعتقاد دارند توانایی ثروتمند شدن را دارند و به دلیلی که  به این موضوع کاملا اعتقاد دارند، مطابق آن عمل می‌کنند و پیوسته کارهایی می‌کنند که اعتقاداتشان را عملی کنند. دومین برداشت از قانون وفور این است که افراد به این دلیل فقیر هستند که هنوز تصمیم نگرفته‌اند که پولدار شوند. در کتاب میلیونر فوری نوشته‌ی مارک فیشر، میلیونر پیر از پسری که درباره‌ی میلیونر شدن از او راهنمایی خواسته بود می‌پرسد: چرا هنوز ثروتمند نیستی؟ این سوال مهمی است که باید از خودتان بپرسید. جوابی که به این سوال می‌دهید چیزهای زیادی را درباره‌ی خودتان برای خودتان روشن می‌کند. جواب‌هایتان باعث می‌شود که باورهای محدود کننده، تردیدها، ترس‌ها، بهانه‌های همیشگی، دلیل‌تراشی‌ها و توجیه‌هایتان آشکار شود. چرا اکنون پولدار نیستید؟ همه‌ی دلیل‌هایی که به فکرتان میرسد را بنویسید. همراه یک نفر که شما را به خوبی می‌شناسد تک تک جواب‌هایتان را بررسی کنید و نظر او را هم بپرسید. ممکن است تعجب کنید که بیشتر جواب‌هایتان بهانه‌هایی است که به آنها عادت کرده‌اید. دلایل بهانه‌هایتان هرچه باشد می‌توانید همین الان از شر آن‌ها خلاص شوید. دنیا پر از صدها و هزاران نفر است که آنقدر مشکلات سر راهشان بوده که حتی نمی‌توانید تصور کنید و با این وجود پیشرفته‌اند و موفق شدند و  شما هم می‌توانید.

 

  • قانون مبادله

قانون مبادله نیز از دیگر قوانین برایان تریسی در مورد پول است. این قانون بیان می‌کند که پول واسته‌ای است که مردم از طریق آن کارشان در تولید کالا یا خدمات را با محصولات و خدمات دیگر مبادله می‌کنند. قبل از بوجود آمدن پول، مبادله‌ی پایاپای وجود داشته است. در مبادله‌ی پایاپای مردم بدون واسطه‌‌ی پول، کالاها و خدمات را به‌طور مستقیم با کالاها و خدمات دیگران مبادله می‌کردند. با رشد تمدن‌ها و دردسرساز شدن مبادله‌ی پایاپای مردم فهمیدند که می‌توانند کالاها یا خدماتشان را با یک واسطه مانند سکه مبادله کنند که بعد می‌توانستند آن را با محصولات و خدمات دیگران تعویض کنند. در نتیجه روند مبادله آسان‌تر می‌شد. امروزه سرکار میرویم و کارمان را با پول معاوضه می‌کنیم. سپس از این پول استفاده کرده تا حاصل کار دیگران را بخریم. اولین برداشت از قانون مبادله می‌گوید؛ پول معیاری از ارزشی است که مردم برای کالاها یا خدمات قائل هستند. فقط مبلغی که فرد حاضر است برای چیزی بپردازد، تعیین کننده‌ی ارزش آن است. کالاها و خدمات به غیر از مبلغی که کسی حاضر است برایشان بپردازد، هیچ ارزش دیگری ندارند. بنابراین ارزش هر کالا کاملا نسبی است و بستگی به افکار، احساسات، نگرش و نظر خریدار احتمالی در هنگام تصمیم‌گیری برای خرید دارد. دومین برداشت از این قانون می‌گوید: کار شما از نظر دیگران یکی از ابزارهای تولید و یکی از موارد هزینه‌بر است. همه‌ی ما تمایل داریم کارمان یا عرق جبینمان را استثنایی و خاص تلقی کنیم چون به‌شدت به شخص ما مربوط می‌شود. کار ما جلوه‌ای از وجود خود ماست؛ اما تا جایی که به دیگران مربوط است، کار ما هزینه است. همه‌ی ما به‌عنوان مصرف‌کننده‌ی کالا یا کارفرمای زرنگ، می‌خواهیم بیشترین کالا را با کمترین هزینه به دست بیاوریم و اهمیت نمی‌دهیم که این حاصل کار چه‌کسی است. به همین دلیل شما نمی‌توانید یک قیمت منصفانه‌ای روی کار خودتان بگذارید. مبلغی که نصیب می‌شود و ارزشی که از نظر مالی دارید از اینجا تعیین می‌شود که دیگران حاضرند در یک بازار رقابتی چه مبلغی برای کار شما بپردازند. سومین برداشت از این قانون می‌گوید: مبلغی که شما به دست می‌آورید معیاری است از اینکه دیگران چه ارزشی برای فعالیت‌های شما قائل هستند. نحوه‌ی برخورد بازار با کار شما ساده است. پولی که به شما داده می‌شود، همیشه با سه عامل ارتباط مستقیم دارد: کاری که می‌کنید، کیفیت کاری که می‌کنید و سختی جایگزین کردن شما با فردی دیگر. پولی که می‌گیرید به‌طور مستقیم  متناسب با کمیت و کیفیت کارتان و مقایسه با کار دیگران بعلاوه‌ ارزشی که دیگران برای کارتان قائل هستند. چهارمین برداشت از قانون مبادله می‌گوید: پول یک معلول است و نه یک علت. کار یا فعالیتتان در مقایسه با ارزش یک کالا یا خدمات علت است و دستمزد، حقوق یا درآمدی که  دریافت می‌کنید، معلول است. اگر می‌خواهید معلول یا همان پول  افزایش پیدا کند، علت یا همان ارزشی که به کالا یا خدمات اضافه می‌کنید را زیاد کنید. برداشت پنجم از قانون مبادله می‌گوید: برای افزایش پولی که به دست می‌آورید باید ارزش کاری را که می‌کنید، افزایش دهید. برای کسب پول بیشتر باید ارزش بیشتری به محصول بدهید. باید دانش یا مهارتتان را افزایش دهید. عادت‌های کاریتان را بهبود ببخشید. طولانی‌تر و سخت‌تر یا خلاقانه‌تر کار کنید یا کاری کنید که به شما امکان بدهد از تلاش‌هایتان نتیجه و بازده بیشتری بگیرید. گاهی هم باید همه‌ی این کارها را با هم انجام دهید. پردرآمدترین افراد جامعه کسانی هستند که، پیوسته در یک یا بیشتر از این زمینه‌ها رشد می‌کنند تا ارزش کاری که  انجام می‌دهند را افزایش دهند.

 

در این مقاله با قوانین برایان تریسی در مورد پول آشنا شدیم.

]]>
https://pashootanacademy.com/%d9%82%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d8%b1%db%8c%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d9%be%d9%88%d9%84/feed/ 0
7 کاری که فقرا انجام می­دهند اما ثروتمندان نه https://pashootanacademy.com/7-%da%a9%d8%a7%d8%b1%db%8c-%da%a9%d9%87-%d9%81%d9%82%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d9%86%d8%ac%d8%a7%d9%85-%d9%85%db%8c%d8%af%d9%87%d9%86%d8%af-%d8%a7%d9%85%d8%a7-%d8%ab%d8%b1%d9%88%d8%aa%d9%85%d9%86%d8%af/ https://pashootanacademy.com/7-%da%a9%d8%a7%d8%b1%db%8c-%da%a9%d9%87-%d9%81%d9%82%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d9%86%d8%ac%d8%a7%d9%85-%d9%85%db%8c%d8%af%d9%87%d9%86%d8%af-%d8%a7%d9%85%d8%a7-%d8%ab%d8%b1%d9%88%d8%aa%d9%85%d9%86%d8%af/#respond Sun, 19 Apr 2020 22:20:32 +0000 http://pashootanacademy.com/?p=3320 7 کاری که فقرا انجام می‌دهند اما ثروتمندان آنها را انجام نمی‌دهند :

 1- فقرا تلویزیون تماشا می‌کنند و ثروتمندان کتاب می‌خوانند.

چند ساعت در روز را صرف تماشای تلویزیون می‌کنید؟ آخرین باری که کتاب خوانده‌اید چه زمانی بوده است؟ در طول سال چند کتاب می‌خوانید؟

2- فقرا بر اساس ساعت کاری‌شان پول می‌گیرند و ثروتمندان بر اساس نتیجه‌ای که بدست می‌آورند.

بطور مثال: شما در مک دونالد کار می‌کنید و بهترین نظافتچی در کل سیاره هستید، اما با این حال شما چه ارزشی به مک دونالد اضافه می‌کنید؟ بنابراین ثروتمندان بر اساس نتیجه کارشان پول می‌گیرند و نه زمان صرف شده. فرض کنید بر روی تولید به محصول کار می‌کنید. یک سال را صرف ساخت و تکمیل محصول می‌کنید و در نهایت آن را به بازار می آورید و متوجه می‌شوید که بی فایده است، شکست می‌خورید و 10 سنت هم به دست نمی‌آورید. دنیا اصلا به ما توجه نمی‌کند. هیچکس به این توجه نمی‌کند که برای ساخت این محصول و آوردن آن به بازار چقدر وقت صرف کرده‌اید. برای کسی مهم نیست که چه خطرهایی را به جان خریده‌اید. تنها مسئله‌ی مهم، نتیجه‌ی کار است. به همین دلیل پردرآمدترین ورزشکاران دنیا، طبق مدت زمانی که تمرین می‌کنند و یا مدت زمانی که صرف می‌کنند، پول نمی‌گیرند؛ بلکه همه چیز بستگی به عملکردشان دارد. آنها بر اساس عملکردشان پول دریافت می‌کنند.

3- فقرا دیگران را مقصر بدبختی خود می‌دانند و ثروتمندان خود را مسئول شکست‌های خود می‌دانند.

همیشه برای فقرا مقصر شخص دیگری است. تقصیر اقتصاد، دولت، رئیس، شغل، شهر، دوست و غیره است. هیچوقت تقصیر خود آنها نیست. اما ثروتمندان می‌گویند ما مسئولیت کارمان را بر عهده می‌گیریم. پس اگر در زندگی شکست خوردید، تقصیر خودتان است. ما برای کارهایی که می‌کنیم، مسئولیتشان را بر عهده می‌گیریم. وقتی مسئولیت را بر عهده می‌گیریم، هر اتفاقی که رخ دهد قدرت ما را بالاتر می‌برد. قدرتی که خودمان را تغییر بدهیم. قدرتی که بتوان کاری را به شکل متفاوتی انجام داد.

4- فقرا روی پس‌انداز تمرکز می‌کنند و ثروتمندان روی سرمایه‌گذاری.

سعی کنید با چند دلار پس‌انداز کنید. به جای پرواز فرست کلاس، با پرواز اکونومی (اقتصادی) سفر کنید. اما سوالی پیش می‌آید که، یک پنی که پس‌انداز شده هنوز همون یک پنی باقی می‌ماند. با پس‌انداز چند دلار ثروتمند نمی‌شوید، شما مشکل پس‌انداز ندارید، بلکه مشکل درآمد شماست. شما نیاز دارید که پول خیلی بیشتری را به دست آورید، در این صورت می‌توانید سرمایه‌گذاری کنید.

5-فقرا فکر می‌کنند همه چیز را می‌دانند و ثروتمندان دائم در حال یادگیری هستند.

فقرا همیشه خیلی خود رای هستند و می‌خواهند همیشه نظراتشان را به دنیا بگویند تا بتوانند توجه را به خود جلب کنند و در مورد هر موضوعی نظری می‌دهند، اما ثروتمندان متواضع  و مشتاق یادگیری هستند. ثروتمندان می‌گویند ما همیشه در حال یادگیری هستیم، سوال می‌پرسیم، گوش می‌کنیم، کتاب می‌خوانیم و به یادگیری ادامه می‌دهیم. درآمد شما به اندازه کاری که انجام می‌دهید، می‌تواند زیاد باشد. ثروت شما به اندازه سرعتی که برای انجام کارهایتان دارید، می‌تواند زیاد باشد.

6- فقرا اعتقاد دارند که پول سرچشمه تمام شرارت‌هاست و ثروتمندان اعتقاد دارند که فقر ریشه در تمام شرارت‌ها دارد.

کمبود پول سرچشمه تمام شرارت‌هاست. اگر به فقیرترین محله‌ها نگاه کنید، انواع معضلات از جمله: جرم و جنایت، مواد مخدر و مشکلات دیگر در آنجا وجود دارد. پول به خودی خود بی ارزش است و مانند یک ابزار می‌توان از آن برای کارهای خوب استفاده کرد.

7-فقرا ذهنیت برنده شدن در لاتاری (قرعه کشی) را دارند و ثروتمندان ذهنیتی مبتنی بر اقدام دارند.

بیشتر مردم اعتقاد دارند که تنها راه ثروتمند شدن شرکت در قرعه کشی است با اینکه می‌دانند تقریبا شانس برنده شدن وجود ندارد، اما باز هم برای آن خیال‌پردازی می‌کنند. اما ثروتمندان ذهنیتی عملگرا دارند. ما به این اعتقاد داریم که اگر قرار است اتفاقی بی­افتد، به خودمان بستگی دارد. من می‌خواهم موفقیت شخصی خود را رقم بزنم.

]]>
https://pashootanacademy.com/7-%da%a9%d8%a7%d8%b1%db%8c-%da%a9%d9%87-%d9%81%d9%82%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d9%86%d8%ac%d8%a7%d9%85-%d9%85%db%8c%d8%af%d9%87%d9%86%d8%af-%d8%a7%d9%85%d8%a7-%d8%ab%d8%b1%d9%88%d8%aa%d9%85%d9%86%d8%af/feed/ 0
پایداری یک حالت ذهنی https://pashootanacademy.com/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%ad%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d8%b0%d9%87%d9%86%db%8c/ https://pashootanacademy.com/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%ad%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d8%b0%d9%87%d9%86%db%8c/#respond Sun, 15 Mar 2020 03:28:58 +0000 http://pashootanacademy.com/?p=3116 پایداری یک حالت ذهنی

اگر با این هدف شروع کرده­اید که یک معامله­گر حرفه­ای و همیشه برنده باشید، با این تفکر شروع کنید که راه حل­ها در ذهن شما هستند و نه در بازار.

استمرار، حالت ذهنی است که هسته­ی اصلی برخی از راهبردهای اساسی فکری را شکل می­دهد که مخصوص معامله­گری هستند.

تفکر در مورد معامله­گری

تجربه­ی شما از معامله­گری تابع دیدگاه­ها، باورها، نگرش­ها یا ذهنیت شماست. پایداری نیز نوعی حالت ذهنی است مانند: شادی و خوشحالی.

هنگامی که در جریان بازار باشید، مجبور نیستید هیچ تلاشی بکنید، زیرا هر چیزی که  در مورد بازار می­دانید، در دستانتان قرار دارد. هیچ چیز از آگاهی­تان پنهان نیست و فعالیت­هایتان آسان به نظر می­رسند، زیرا هیچ مقاومتی در برابر آنان وجود ندارد.

ذهن ما طراحی شده تا بطور خودکار اطلاعات تهدید کننده را نادیده بگیرد یا راهی برای مبهم کردن این اطلاعات پیدا کند. برای آنکه بتوانید آرامش ذهنی خود را حفظ کنید، اطلاعاتی را انتخاب و گزینش می­کنید که با انتظاراتتان مطابقت داشته باشد.

برای رسیدن به پایداری، باید بیاموزید که به نحوی در مورد معامله­گری فکر کنید که دیگر در معرض فرآیندهای ذهنی آگاهانه و یا نیمه آگاهانه خود نباشید، فرآیندهایی که سبب می­شوند بر مبنای احساسات خود اطلاعات را مخدوش و یا مسدود کنید. تا زمانی که آنچه انتظار دارید اتفاق نیوفتد، پایداری و جریان بازار را تجربه نخواهید کرد و به نظر می­رسد که همواره در حال مبارزه با بازار هستید. اما همه­ی اینها در ذهن شما اتفاق می­افت

درک واقعی ریسک

پذیرش ریسک به معنای پذیرش عواقب معاملات بدون تجربه­ی ناراحتی یا ترس عاطفی است. به بازار اجازه دهید تا خود را به همان گونه که هست، عرضه کند و تمام اطلاعاتی که به دست آورده­اید، در دسترس قرار می­گیرند تا از موقعیت­هایی که فرصت محسوب می­شوند، بهره ببرید. با این حال حالت ذهنی شما وابسته به بازار نیست و بازار نمی­تواند بر آن تاثیری بگذارد. اگر بتوانید بیاموزید که تحت تاثیر رفتار بازار قرار نگیرید، مبارزه به پایان خواهد رسید.

همه­ی افراد باورها و نگرش­های مشابهی در مورد فرصت­ها ندارند و حساسیت­های عاطفی ما شبیه به هم نیستند.

بیشتر معامله­گران تصور می­کنند که بهترین معامله­گران هم مانند خود آنها از اشتباه، ضرر، باخت و ترک معامله می­ترسند اما با شجاعت و کنترل نفس، برترس­هایشان غلبه می­کنند.

هنگامی که ریسک را بپذیرید، هر کاری که بازار انجام دهد، دیگر برایتان تهدید به حساب نمی­آید.

تراز کردن محیط ذهنی

هنگامی که تهدید درد از بین برود، ترس خودبه­خود ناپدید می­شود و اشتباهاتی که به دلیل ترس خود در معرض آنها قرار دارید از بین خواهد رفت و شما با ذهنی آزاد می­مانید تا بنگرید که چه موقعیت­هایی در دسترس هستند و بر اساس آن چیزی عمل می­کنید که می­بینید. رسیدن به این وضعیت بی­دغدغه و بدون ترس ذهنی، با وجود باخت­های مکرر، تلاش خاصی را می­طلبد، اما این کار آنقدرها هم دشوار نیست.

وقتی که به ذهنیت یک معامله­گر ایده­آل می­پردازیم، هرکسی روان­شناسی خاصی دارد که از دیگران بسیار متفاوت است.

یک آگاهی لزوما یک باور نیست. نباید تصور کرد که یادگیری در مورد مطلبی جدید و موافقت با آن، با داشتن اعتقاد به آن، به نحوی که بر عملکرد ما تاثیر بگذارد، یکسان است.

معامله­گران بطور معمول ادعا می­کنند که ریسک پذیر هستند، اما در حقیقت، در لایه­های زیرین دیدگاه آنها نسبت به بازار نشان می­دهد که برای اجتناب از ریسک هر کاری می­کنند.

]]>
https://pashootanacademy.com/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%ad%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d8%b0%d9%87%d9%86%db%8c/feed/ 0
دینامیک ادراک https://pashootanacademy.com/%d8%af%db%8c%d9%86%d8%a7%d9%85%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%af%d8%b1%d8%a7%da%a9/ https://pashootanacademy.com/%d8%af%db%8c%d9%86%d8%a7%d9%85%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%af%d8%b1%d8%a7%da%a9/#respond Sun, 15 Mar 2020 03:25:50 +0000 http://pashootanacademy.com/?p=3113 دینامیک ادراک

افراد حرفه­ای هیچ یک از اطلاعات بازار را دردناک تلقی نمی­کنند، پس هیچ تهدیدی برای آنها وجود ندارد. در نتیجه چیزی هم برای دفاع وجود ندارد. آنها در جریان قرار دارند، زیرا فرصت­های بی­پایان را درک می­کنند و وقتی فرصتی وجود نداشته باشد، می­توانند این واقعیت را تشخیص داده و معاملات خود را کاهش دهند یا معامله­ای انجام ندهند.

اشکال­زدایی از نرم­افزار ذهنی

فرآیند معامله­گری با درک یک فرصت آغاز می­شود. بدون درک فرصت، دلیلی برای معامله­گری نخواهیم داشت.

بین ما و هر چیز دیگری که در محیط خارجی هست، رابطه علت و معلولی وجود دارد. در نتیجه برخورد ما با نیروهای خارجی باعث ایجاد چیزی در درون ذهنمان می­شود که آن را ” انرژی ساختاری” می­نامیم که یک مفهوم انتزاعی است. خاطرات، تمایزات و در نهایت باورهایی که در زندگی خود به دست می­آوریم، در محیط ذهنی­مان به شکل انرژی ساختاری وجود دارند.

افکار انرژی هستند و از آنجایی که با کمک زبان فکر می­کنید، ساختار افکارتان تحت تاثیر محدودیت­ها و قوانین زبان خاصی است که به کمک آن بیان می­شود.

مایکروویوها انرژی هستند. نور لیزر انرژی است.

به نظر می­رسد که تجارب رویایی از همان ویژگی­ها و ابعاد چیزهایی برخوردار هستند که ما درک می­کنیم؛ یعنی ادراکات ما در زمان بیداری، زمانی که زندگی را به کمک حواس پنج­گانه تجربه می­کنیم. تنها راه امکان­پذیر بودن رویاها این است که آن­ها شکلی از انرژی ساختاری باشند.

درک و یادگیری

هر چیزی که انرژی باشد، پتانسیل این را دارد که به عنوان نیرویی خود را نشان دهد و این همان کاری است که خاطرات، تمایزات و عقاید ما انجام می­دهند. انرژی نهفته­ی درون ما، با  طبقه­بندی آگاهی­مان، بسیاری از اطلاعات را محدود می­کند.

نمودار در ابتدا، اطلاعات یکسان غیر قابل تفکیکی را ارایه می­دهد. اطلاعات غیر قابل تفکیکی که بطور معمول حالت سردرگمی ایجاد می­کنند و این به احتمال زیاد همان چیزی است که وقتی اولین بار با یک نمودار روبرو شدید، تجربه کرده­اید.

اکنون با دانشی که به دست آورده­اید، نوعی انرژی ساختاری در درونتان به وجود آمده است که به عنوان یک نیرو روی دید چشمان شما اثر می­گذارد و باعث می­شود تا تمایزهای مختلفی را که یاد گرفته­اید، تشخیص دهید.

هرگز چیزی را نخواهید دید که هنوز در مورد آن نیاموخته­اید، جز زمانی که در موقعیتی جدید یا منحصر­به­فرد قرار گرفته باشید. برای یادگیری در مورد چیزی باید بتوانید آن را تجربه کنید. تا زمانی که نیاموزید، همه­ی چیزهای دیگر برای شما نامرئی باقی خواهد ماند.

همانطور که لایه­های تجربه را از دیدگاه انرژی تحلیل کردیم، به آموختن موارد زیر می­پردازیم:

  • نحوه­ی طراحی ذهن ما برای فکر کردن چگونه است؟
  • نحوه­ی پردازش اطلاعات چگونه است؟
  • چگونه این فرایندها بر آنچه تجربه می­کنیم، تاثیر می­گذارند؟
  • توانایی ما در شناخت امکانات جدید چگونه است؟

دو نوع انرژی ذهنی داریم:

1)انرژی با بار مثبت که آن را عشق، اعتماد­به­نفس، خوشبختی، شادی و اشتیاق می­نامیم.

2)انرژی با بار منفی که آن را ترس، وحشت، نارضایتی و اضطراب و استرس می­نامیم.

درک و ریسک

هر معامله موقعیت و نتیجه احتمالی خود را به همراه دارد و مستقل از هر معامله­ی دیگر است. درک هر فرد از ریسک از دیدگاه فردی دیگر می­تواند غیر منطقی تلقی شود. ریسک نسبی است، اما برای هر فرد در لحظه­ای که آن را حس می­کند، مطلق و مسلم به نظر می­رسد.

قدرت تعمیم

ذهن ما یک ویژگی طراحی شده­ی ذاتی دارد که برای تعمیم هر چیزی است که در محیط خارجی وجود دارد، چیزهایی که در کیفیت، ویژگی­ها، خواص یا صفات مشابه به چیزهای دیگری هستند که از قبل در محیط ذهنی ما به عنوان یک حافظه یا تمایز ثبت شده­اند. این گرایش طبیعی ذهن ما به تعمیم، یک عملکرد ذهنی ناخودآگاه است که به طور خودکار رخ می­دهد. ذهن ما با عملکردی طبیعی اطلاعات را پردازش می­کند.

ذهن همه­ی ما به نحو مشابهی عمل می­کند، اما  در همان حال منحصربه­فرد است. اتفاقی که با عنوان ” پیش داوری” بیان می­شود یعنی به عنوان مثال؛ کودکی که از سگ می­ترسد، وقتی با سگ جدیدی روبرو می­شود، بطور کامل موقعیت را تعمیم می­دهد و از دیدگاه او واقعیت وضعیت کنونی همانند موقعیت سگ خشمگینی است که در ذهن او وجود دارد و او آن را بدون تردید به عنوان یک حقیقت مطلق پذیرفته است و بدن کودک پر از انرژی منفی می­شود.

یکی از اهداف شما به عنوان معامله­گر، این است که فرصت­های موجود را به عنوان تهدیدی برای درد تلقی نکنید.

بازار با یک دیدگاه بی­طرف، اطلاعاتی را در مورد پتانسیل خود برای حرکت تولید کرده و برای شما که نظاره­گر هستید، جریان بی­پایانی از فرصت­ها را فراهم می­کند که بر اساس آنها می­توانید به سهم خودتان کاری انجام دهید.

اگر این ولقعیت را بپذیرید که بازار اطلاعات مثبت یا منفی را به عنوان ویژگی­های ذاتی خود تولید نمی­کند، پس، ذهنتان است که با پیروی از روش پردازش اطلاعات، به اطلاعات بازار بار مثبت یا منفی می­بخشد.

بازار باعث نمی­شود که شما بر شکست و درد و یا برنده شدن و لذت تمرکز کنید. آنچه موجب می­شود اطلاعات کیفیتی مثبت یا منفی پیدا کنند، همان فرآیند روانی ناخودآگاه است.

ذهن ما بطور مداوم اطلاعاتی را که در خارج از ما وجود دارد، با اطلاعاتی پیوند می­زند که در ذهنمان است و باعث می­شود که شرایط خارجی و آنچه در حافظه­مان هست، یکسان بنظر برسد.

]]>
https://pashootanacademy.com/%d8%af%db%8c%d9%86%d8%a7%d9%85%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%af%d8%b1%d8%a7%da%a9/feed/ 0
قبول مسئولیت https://pashootanacademy.com/3087-2/ https://pashootanacademy.com/3087-2/#respond Fri, 06 Mar 2020 13:08:38 +0000 http://pashootanacademy.com/?p=3087 قبول مسئولیت

شکل دادن به محیط ذهنی خود:

برای رسیدن به هدف نهایی، باید یاد بگیرید که باورها و نگرش­های لازم را در خود بازسازی و راه­اندازی کنید. اگر هدف نهایی کسب سود پایدار باشد، هدف اولیه باید آموختن نحوه­ی تفکر یک معامله­گر همیشه موفق باشد که با ساختار ذهنی بدون ترس معامله کند و شخص را از بی احتیاطی ناشی از ترس محافظت کند. اگر اینچنین محیط ذهنی را ایجاد کنید، معاملات تقریبا پاکی خواهید داشت. در ادامه علاوه بر از بین بردن ترس به انضباط درونی نیاز می­باشد. آنچه بیشتر زیان­ها را به­وجود می­آورد، نگرش­ها وعقاید در مورد اشتباه کردن، ضرر کردن و بی­پروایی هنگام احساس پیروزی است. هنگامی که اعتماد به نفس دارید و ترس و نگرانی را از خود دور می­کنید، انجام یک زنجیره معاملات موفق دشوار نخواهد بود، زیرا همراه شدن با یک جریان آسان است. همچنین در صورت نداشتن ترس می توان معاملات را بدون هیچ­گونه کشمکش درونی انجام داد. در این زمان گویی بازار خود فریاد می­زند که چه زمان بخرید و بفروشید. نگرش موفق، معامله­گری را جذاب و یادگیری آن را دشوار می­کند. معامله­گر مبتدی نمی­ترسد و احساس یک نگرش برنده را دارد و باخت را تجربه نکرده است. ضرر و اشتباه واقعیت­های اجتناب­ناپذیر معامله هستند. انتظارات و توقعات ما نشان­دهنده­ی ذهنیت ما درباره­ی این هستند که برخی لحظات آینده در محیط اطراف چگونه دیده، شنیده و یا احساس خواهند شد. معامله­گران همیشه موفق با ایجاد تغییری اساسی در نگرش خود موجب این موفقیت شده­اند. در مقابل معامله­گران مبتدی، پس از تجربه کردن ضرر، بدون تردید حالت درد عاطفی را تجربه خواهند کرد و احساس می­کنند بازار بر علیه آنها اقدام کرده و با متضرر کردن آنها، احساس برنده بودن را از آنان سلب کرده است. ­

معامله­گران معمولی انتظار دارند که بازار توقعات، امیدها و آرزوهایشان را محقق سازد و مسئولیت انتخاب­هایشان را نمی­پذیرند و بازار را مقصر شکست­های خود می­دانند.

هر معامله گری که در بازار شرکت می­کند، برای منافع خود کار می­کند. یعنی هدف معامله­گر این است که پول را از بازار بیرون بکشد و هدف بازار، این است که پول یا فرصت را از دست معامله­گر برباید. علاوه بر این بازار فرصت­های زیادی را برای کسب پول سر راهتان قرار می­دهد.

در عمیق ترین لایه ­های هویتی خود بپذیرید که خودتان مسئولیت کامل موفقیت یا شکست­هایتان را در معامله­گری بر عهده دارید.

باید بیاموزید که چگونه آنچه می­خواهید را از بازار به دست آورید که اولین گام آن، آموختن و پذیرش کامل و مطلق مسئولیت است. مسئولیت پذیری به معنای؛ پذیرش اینکه تمام نتایج به­دست آمده حاصل کار خودتان است. اما در صورت نپذیرفتن این مسئولیت دو مانع عمده­ی روان­شناختی ایجاد می­شود: 1) بکار بردن واکنش­های تدافعی در بازار که باعث خارج شدن شما از جریان دائمی فرصت­ها می­شود. 2)گمراه کردن خود با این عقیده که با تحلیل بازار، عدم موفقیت شما حل می­شود.

در معاملات باید این واقعیت را در نظرگرفت که، بازار اطلاعات خود را با دیدگاه بی­طرف و خنثی ارائه می­کند. از نظر بازار، هر لحظه ای خنثی است و برای شما که ناظر هستید، هر لحظه و هر قیمت می­تواند معنادار باشد. معانی که در ذهنیت شما نهفته است.

اگر جریان­های بی­پایان فرصت برای ورود و خروج به معاملات را بدون تاسف و سرزنش دریافت کنید، می­توانید در بهترین شرایط ذهنی برای کسب سود عمل کنید و از تجربیات خود پند بگیرید.

جریان­ بازار اغلب آشفته است، به­خصوص در تایم فریم­های کوتاه­تر، اما الگوی متقارنی را نشان می­دهد که بارها خود را تکرار می­کنند. اگر بخواهید به جریان بازار حساس باشید، باید ذهنتان فارغ از ترس، خشم، پشیمانی و ناامیدی باشد.

معامله­گر تازه وارد تصور می­کند تنها راه انتقام، غلبه بر بازار و تنها راه غلبه بر بازار، کسب دانش بازار است. اما متوجه می­شود که پس از افزایش دانش، مشکلاتش در معامله بیشتر شده است. در سطح ناخودآگاه، ذهن ما به طور خودکار اطلاعات را تغییر می­دهد، تحریف می­کند یا آنها را از آگاهی­مان حذف می­کند. اگر شخص فقط با هدف اجتناب از درد، به یادگیری هرچه بیشتر مهارت­های بازار بپردازد، مشکلاتش چند برابر می­شوند؛ زیرا هرچه بیشتر بیاموزد، انتظار طبیعی او از بازار بالاتر می­رود و ناخواسته وارد یک دور باطل می­شود.

برندگان، بازندگان، رونق و رکود:

چرخه­ی رونق و ورشکستگی: لازم بودن زمان زیاد برای انصراف بعضی معامله­گران و همچنین کسب شایستگی کافی بعضی دیگر از معامله­گران برای ورود به بازار.

نیروهای روان­شناختی قدرتمند وموثر بر هدف اصلی:

1)خود بزرگ بینی: به وجود آوردن اعتماد به نفس فوق العاده بطوری که معامله­گر احساس می­کند هیچ خطایی وجود ندارد. عدم درک ریسک.

2) خود تخریبی: عدم احساس شایستگی برای برنده شدن.

معامله­گران بر اساس نتایج کسب شده:

  • معامله­گران همیشه برنده (حدود 10%): کسب روش پول درآوردن.
  • معامله­گران همیشه بازنده (حدود 30تا40%): معاملات زیان­بار متعدد با پیروزی­های گاه به گاه.
  • معامله­گران چرخه رونق و رکود (حدود 40تا50%): کسب روش پول درآوردن، منتها فاقد مهارت­های کتمل معامله­گری برای حفظ پول.

اگر برنده شوید و یاد نگرفته باشید که چگونه بین اعتمادبه­نفس و خویشتن­داری تعادلی سالم ایجاد کنید دیر یا زود شکست خواهید خورد.

تعریف از نگرش برنده، داشتن انتظار مثبت از تلاش­های خویش و پذیرفتن هر نتیجه­ی به دست آمده بعنوان اتعکاس کاملی از سطح رشد و چیزهایی است که برای عملکرد بهتر لازم دارید.

کارآمدترین روش برای کشف چیزهایی که برای موفق شدن به آنها نیاز دارید، ایجاد نگرشی برنده است که چشم­اندازی خلاقانه آن را به­وجود می­آورد.

]]>
https://pashootanacademy.com/3087-2/feed/ 0
معامله گری به سبک کروکدیل ‌ها چیست؟ (بهترین روش در انجام معاملات) https://pashootanacademy.com/%d9%85%d8%b9%d8%a7%d9%85%d9%84%d9%87-%da%af%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a8%da%a9-%da%a9%d8%b1%d9%88%da%a9%d8%af%db%8c%d9%84-%d9%87%d8%a7/ https://pashootanacademy.com/%d9%85%d8%b9%d8%a7%d9%85%d9%84%d9%87-%da%af%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a8%da%a9-%da%a9%d8%b1%d9%88%da%a9%d8%af%db%8c%d9%84-%d9%87%d8%a7/#respond Sat, 01 Feb 2020 07:53:23 +0000 http://pashootanacademy.com/?p=2830 اشتباه در معامله گری :

یکی از معمول‌ترین اشتباهات افراد تازه‌کار در معامله گری ، تمرکز بیش از اندازه بر پیدا کردن معاملات برنده بعدی به جای تبدیل شدن به یک معامله گر خوب است. در قسمت استوایی استرالیا، کروکودیل قاتلی ترسناک و باهوش است که چندین روز یا هفته صبورانه منتظر می‌ماند تا شکاری بی‌خبر از همه جا به لبه آب بیاید و تبدیل به غذای بعدی او شود. کروکودیل‌ها از بسیاری از جهات موفق‌ترین حیواناتی هستند که تا به حال وجود داشته‌اند. آن‌ها حدود ۲ میلیون سال است که مشغول زندگی‌اند و حتی از دایناسورها نیز بیشتر زندگی کرده‌اند. کروکودیل ها قاتلانی فرصت طلب‌اند. مشهور است که آن‌ها ابتدا رفتار شکار خود را به دقت بررسی می‌کنند و تا سرحد مرگ منتظر می‌مانند و وقتی که زمان مناسب فرا رسید با دقت و اعتماد به نفس شکار خود را صید می‌کنند. در واقع برای مردم امری عادی است که با این حیوانات برای روزها و شاید هفته‌ها، بدون هیچ نشانه‌ای از حمله شنا کنند تا اینکه روزی یک نفر برای شنا، ماهی گیری یا حتی قدم زدن می‌رود و دیگر باز نمی‌گردد. اینکه ببینیم یک معامله‌گر تازه‌کار، تمام وقت مشغول تحلیل از جنبه تکنیکال یا بنیادی باشد تا در ادامه آن موقعیت‌های معاملاتی خوب و سودآور را شناسایی کند، چیز غیرعادی نیست.

دوره های حضوری تحلیل بورس

برخی حتی بطور مستقیم ایده‌ها و سیستم‌های معاملاتی دیگران را بدون توجه به منطق موجود در پشت آن‌ها کپی می‌کنند. آنها به شدت نسبت به از دست دادن یک فرصت خوب هراسان هستند که به جای اختصاص دادن زمان خود به شناخت نقاط قوت و ضعف و کار کردن بر روی مهارت‌های خود، زمان را به شناسایی فرصت‌های معاملاتی بازار اختصاص می‌دهند. در واقع چیزی که آن‌ها از آن غافل می‌شوند این است که این عادت‌های معاملاتی برنده است که منجر به برنده شدن در معاملات می‌شود، نه فرصت‌های معاملاتی برنده.

منظور من این نیست که جستجو برای یافتن فرصت‌های معاملاتی یا حتی کپی کردن آن‌ها از روی دست دیگری سودآور و کمک‌کننده نیست؛ بلکه منظور من این است که فعالیت‌های متمرکز بر اصلاح، خود از قبیل معاملات هوشمندانه یا تمرین آگاهانه، شما را تبدیل به یک معامله‌گر همواره سودآور می‌کند و این درحالی است که تنها شکار کردن فرصت‌های معاملاتی چنین امکانی را برای شما فراهم نمی‌آورد.

یک مشت‌زن موفق هرگز مسیر حرفه‌ای خود را با ورود به تعداد زیادی مسابقه با امید تبدیل شدن به یک قهرمان از طریق تجربه مستمر آغاز نکرده و نمی‌کند. بلکه ابتدا ساعات متمادی را در سالن ورزش به شرطی‌سازی بدن خود پرداخته، ترکیب مختلف و تکنیک‌های مختلف را تمرین می‌کند و از این طریق ضعف‌های خودش را پیش از ورود به رینگ مسابقه اصلاح می‌کند. سپس در حالی که مجهز به اصول اولیه مشت زنی است و عادت یادگیری از اشتباهات را در خود پرورش داده است، آنقدر تغییرات و اصلاحات کوچک در خود ایجاد می‌کند تا بالاخره در رده وزنی خود تبدیل به قهرمان شکست‌ناپذیر شود.

در معامله گری ، بهترین مثالی که می‌توان استفاده کرد رفتار کروکدیل در هنگام شکار است. کروکدیل قاتل باهوشی است که چندین روز یا هفته صبر می‌کند و با دقت شکار را صید می‌کند. یک سرمایه‌گذار باید روشی مانند کروکدیل را انتخاب کند: صبور، منظم، انعطاف‌پذیر و خوش تکنیک، سرعت یادگیری بالا و اجتناب از حرکات ریسکی. هدف اصلی نیز این است که کنار بایستید و یکباره به سمت هدف خود حمله کنید!!!. ضرب‌المثل معروفی در این باره وجود دارد: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی

برای یک سرمایه‌گذاری خوب باید صبر کرد و با اعتماد به نفس عمل کرد. نباید زمان و انرژی را هدر داد.

صبور بودن شانس موفقیت را بالا می‌برد. نمی توان بازار را کنترل کرد؛ اما می‌توان پول خود را ذخیره کرد.

کروکدیل ها از شرایط خطر دوری می‌کنند و سریع یاد می‌گیرند.سرمایه‌گذار باید از اشتباهات خود درس بگیرد.(زیاد سرمایه‌گذاری نکردن و زیاد ریسک نکردن در هر معامله) کروکدیل ها وقت و انرژی را برای شکار بعدی ذخیره می‌کنند. سرمایه‌گذار نیز باید زیاد در معامله‌ها دخالت نکند تا باعث پول درآوردن شود.

صبوری یک نوع مهارت است که تبدیل به یک عادت برای کروکدیل شده است. سرمایه‌گذار نیز باید پول را در حساب خود ذخیره نماید تا در زمان مناسب اقدام به یک سرمایه‌گذاری خوب کند.

روش گیر انداختن کروکدیل باید در هر دفعه متفاوت باشد؛ زیرا گرفتن آن‌ها با یک روش بسیار دشوار است و همچنین توانایی بالایی در سازگاری با محیط دارد. سرمایه‌گذار نیز باید به شرایط متغیر بازار عادت کند.

این شیوه راهکارهای سازگاری با هر سیستمی را نشان می‌دهد که به راحتی بتوان سرمایه‌گذاری کرد.

معامله گری به سبک کروکدیل باید یک عادت شود. راز بقای کروکدیل صبر کردن است و سرمایه‌گذار نیز این را باید بیاموزد تا در بازار بورس دوام بیاورد، صبوری و کمین کردن و در انتها حمله‌ای رعدآسا برای یک شکار بزرگ.

 

اهمیت صبر در معاملات:

سرمایه‌گذاران و معامله گران اهمیت صبر را درک می‌کنند؛ اما این یکی از سخت‌ترین مهارت‌ها از منظر یادگیری برای یک سرمایه‌گذار و معامله‌گر است. دنیس گارتمن، معامله گر موفق و ناشر نشریه Gartman در خصوص ارزش صبر در معاملات، اینگونه نوشته است:

وجود صبر در طول عمر معامله بسیار ضروری است؛ از زمان ورود به معامله، نگهداری و خروج.

 

انتظار برای نقطه ورود:

تکالیف خود را انجام داده‌اید و نقطه ورود برای یک سهم مطلوب را شناسایی کرده‌اید. در حال حاضر باید صبر کنید تا به نقطه مطلوب قیمت، جهت ورود به معامله برسید؛ اما به جای کاهش قیمت، شاهد افزایش آن هستید. این موضوع شما را وحشت‌زده می‌کند و سعی می‌کنید در یک نقطه بالاتر از نقطه بهینه قیمتی وارد معامله شوید تا تجارت را از دست ندهید. با انجام این کار، برخی از سود بالقوه خود را از دست می‌دهید؛ اما مهم‌تر از همه، شما در حقیقت قوانین تحلیلی و معامله گری را در زمان ورود به معامله نقض می‌کنید.

اهمیت کنترل احساسات در معامله گری:

اگر اجازه دهید احساسات برای شما تصمیم‌گیری کنند، متوجه خواهید شد که بازده معاملات شما بسیار مایوس‌کننده خواهد بود. در حقیقت، سرمایه‌گذارانی که نظم و ترتیبی در معاملات خود ندارند، به سمت از دست دادن سود خواهند رفت. به دنبال مجموعه‌ای از قوانین از پیش تعیین شده در معاملات خود در بازارهای مالی باشید، احساسات را از تصمیم‌های سرمایه‌گذاری خود دور نگه دارید. مهم است که به یاد داشته باشید که همیشه در بازارهای مالی، فرصت‌های معاملاتی زیادی وجود دارد، حتی در یک بازار سخت؛ بنابراین مشکلی در جستجوی فرصت‌های معاملاتی وجود ندارد، اما اطمینان حاصل کنید که این فرصت‌ها مطابق قوانین معاملاتی شما هستند. مهم است که شما با در نظر گرفتن نقاط ورودی خوب و اطمینان از تعیین نقطه خروج با بازده مطلوب و تعیین حد ضرر، معاملات خود را انجام دهید. اگر روند قیمت سهام مطابق میل شما نبود و یا نتوانست معیارهای شما را برآورده کند، ایرادی ندارد؛ صبور باشید. احتمالاً ماهی دیگری (فرصت معاملاتی) در یک گوشه منتظر شما است. مطمئن باشید، این یک ویژگی مشترک در میان بسیاری از معامله گران است. شخصیت صبورانه با تنظیم یک معامله خوب، امری دشوار است و نیاز به اعتماد به نتایج تحلیل شخصی دار. در حالی که هیچ کس مصون از خطا نیست، اما بهترین معامله گران به مجموعه قوانین نظم و ترتیب خود برای رسیدن به موفقیت، اعتماد دارند. در صورتیکه وارد ضرر شوند، از تمام اطلاعات برای تصمیم‌گیری درست و ارزیابی مجدد بهره می‌گیرند. اگر تحلیل آن‌ها نیاز به بروزرسانی داشته باشد، این کار را انجام می‌دهند. مهم است بر احساسات غلبه کنید تا معاملات شما وارد زیان نشوند.

 

روانشناسی معامله گری:

توانایی روان‌شناختی، بی‌تردید مهم‌ترین عاملی است که برای تبدیل‌شدن به یک شکارچی خوب و موفق باید آن را پرورش دهید. روانشناسی یعنی مطالعه فرآیندهای ذهنی و رفتاری در شرایط مختلف.

این فرآیندها در بافت معاملات و بازار، عواملی از قبیل افکار، احساسات، انگیزه‌ها، ترس، طمع، غرور، خود بزرگ ‌بینی و امیدواری را در بر می‌گیرند. اگر قادر نباشید که بر احساسات درونی خود کنترل داشته باشید، هرگز نمی‌توانید آموخته‌ها و تجربیات خود در بازار را بکار ببرید. افراد زیادی هستند که علی رغم کسب دانایی کافی و مناسب معامله گری در بازار سرمایه، نمی‌توانند آموخته‌های خود را در بازار واقعی بکار گیرند. مشکل این دسته از افراد عدم کنترل درونی است، درحالی‌که این مهم نقش بسزایی در بهبود کارایی معاملاتی افراد ایفاء می‌کند. بدون شک عواطف و احساسات در این کسب‌وکار می‌تواند یکی از تفاوت‌های کلیدی بین معامله گران موفق و دیگر معامله گران باشد.

 

اهمیت مدیریت سرمایه:

عدم توجه به قوانین مدیریت سرمایه، مشکل بسیاری از معامله گران است و همواره باید به این نکته توجه کرد که به ‌اندازه توان، ریسک کرد. مدیریت ریسک برای تبدیل‌شدن فرد به یک شکارچی خوب در طول عمر کاری وی بسیار حائز اهمیت است. در مدیریت سرمایه علاوه بر میزان مناسب حجم معاملات و به کارگیری حد زیان، توجه به این سه نکته اساسی ضروری است:

  • کاهش ریسک
  • از بین بردن ریسک
  • حفظ سود کسب‌شده

برای مثال، افرادی هستند که در یک معامله خاص وارد سود بسیار بالایی شده‌اند؛ اما در نهایت علی رغم قرار داشتن در یک سود بالا، معامله خود را با تحمل زیان بسته‌اند. در واقع به دلیل عدم رعایت یکی از مولفه‌های مدیریت سرمایه؛ یعنی حفظ سود کسب‌شده با چنین زیانی مواجه شده‌اند که در علم روانشناسی به آن «اجتناب از زیان» گفته می‌شود.

 

اهمیت جدی گرفتن کسب ‌و ‌کار معامله گری:

چنانچه به معامله گری به ‌عنوان یک تفریح نگاه کنید، درآمد آن هم مثل تفریح خواهد بود. حرفه معامله گری چه پاره‌وقت و چه تمام وقت، یک کسب‌وکار جدی است و بایستی با جدیت آن را دنبال کرد. معامله گران موفق، همواره معامله گری را یک شغل و کسب‌وکار می‌دانند، استراتژی‌های مشخصی برای مدیریت زمان و سرمایه دارند و در عین ‌حال اراده قوی برای کنترل رفتار خود دارند. این یک واقعیت است که معامله‌گر می‌تواند بدون داشتن رئیس و همکار، هر طور که دوست دارد، زمان کاری خود را تعریف کند؛ اما بایستی ساعات کاری منظم و از قبل تعریف ‌شده‌ای داشته باشد. زمانی که کار کردن با تفریح تفاوتی نداشته باشد، اخراج شدن از حرفه معامله گری هم قابل‌درک نخواهد بود. کسب مهارت، تجربه و ثبات از پیش نیازهای اساسی برای معامله‌گر تمام وقت است. کروکدیل اثبات طبیعی این نکته است که کم‌تر بهتر است و دستورالعمل موفقیت، صبر کردن برای بدست آوردن فرصت مناسب است.این دستورالعمل به کروکدیل ها کمک کرده تا میلیون ‌ها سال در زمین زندگی کنند و اگر به درستی از آن استفاده کنید، به شما نیز کمک خواهد کرد تا در بورس دوام بیاورید. یادتان باشد انتخاب یک سهم خوب با اطمینان بالاتر از رشد آتی آن سهم، بهتر است از انتخاب چند سهم که اطمینان کم‌تر از رشد آن‌ها داریم. امیدواریم که با خواندن این مقاله توانسته باشید در انتخاب هوشمندانه سهم خود خوب عمل کنید و بتوانید بقای خود را در این بازاری که به کسی باج نمی‌دهد، حفظ کنید.

]]>
https://pashootanacademy.com/%d9%85%d8%b9%d8%a7%d9%85%d9%84%d9%87-%da%af%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a8%da%a9-%da%a9%d8%b1%d9%88%da%a9%d8%af%db%8c%d9%84-%d9%87%d8%a7/feed/ 0
روانشناسی بازارهای مالی (روانشناسی بازار سرمایه و بورس) https://pashootanacademy.com/%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%d9%88-%d8%a8%d9%88%d8%b1%d8%b3/ https://pashootanacademy.com/%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%d9%88-%d8%a8%d9%88%d8%b1%d8%b3/#respond Sun, 05 Jan 2020 21:30:36 +0000 http://pashootanacademy.com/?p=2791 روانشناسی بازارهای مالی از قبیل بازار سرمایه و بورس :

همان طور که بازارهای مالی از جمله بازار بورس ایران می‌توانند باعث چند برابر کردن سرمایه و افزایش سودآوری باشد، به همان نسبت نیز می‌تواند باعث از بین رفتن سرمایه در مدتی کوتاه شود. به همین جهت روانشناسی بازار سرمایه و بورس و سایر بازارهای مالی و شناخت رفتار سرمایه گذاران از عوامل اصلی موفقیت در این بازارها به حساب می‌آید.

در روانشناسی معامله گری ما با ابعاد گسترده‌ای از ذهن و افکار و روح و روان معامله گر و یا همان تریدر روبرو هستیم که می‌بایست بر روی ابعاد مختلف آن بخوبی کار کرد تا بتوانیم ساختار مناسب ذهنی برای تریدر شدن را برای خود ایجاد کنیم. اینکه چه زمانی معامله کنیم و چه زمانی دست نگه داریم، چه زمانی از معامله خارج شویم و چه زمانی در معامله بمانیم، چگونه افکار خود را در زمان فرو رفتن در ضرر مدیریت کنیم و چگونه سرخوشی قرار گرفتن در سود را کنترل کنیم و بسیار از مسائل دیگری که شما در لحظه ترید با آن‌ها روبرو خواهید بود در روانشناسی معامله گری مورد بررسی قرار می‌گیرد.

 

دوره غیر حضوری نگاه معامله گران موفق (روانشناسی معامله گری)

 

روانشناسی سطوح حمایت و مقاومت:

در سطوح حمایت و مقاومت سهم که برای همه‌ی فعالان بازارهای مالی مثل بازار سرمایه و بورس ابزاری شناخت شده تکنیکال است، روانشناسی نهفته است و رفتارهای معامله گران باعث به وجود آمدن این ناحیه‌های حمایتی و مقاومتی می‌شود.

برای توضیح روانشناسی سطوح حمایت و مقاومت در بازارهای مالی مثل بازار سرمایه و بورس از برخی اتفاقات پرتکرار بازار استفاده می‌کنیم.

در ابتدا فرض کنید که خریدارانی داریم که سهمی را در نزدیکی سطح حمایت ۵۰ خریداری کرده‌اند و بعد از مدتی ارزش این سهم افزایش پیدا می‌کند و به ۵۵ می‌رسد؛ خریداران خوشحال می‌شوند و افسوس می‌‌‌‌‌خورند که کاش سهم بیشتری با قیمت ۵۰ می‌خریدند، سپس تصمیم می‌گیرند که اگر قیمت آن سهم دوباره به ۵۰ برگشت سهم بیشتری خریداری کنند و در نتیجه در این سطح قیمت یعنی ۵۰ تقاضای جدیدی ایجاد می‌کنند.

حالا بیاید گروه دومی را در نظر بگیریم که مثلا افرادی بودند که تصمیم خریدن سهمی را با قیمت ۵۰ داشتند؛ اما به هر دلیلی این کار را انجام ندادند. حالا که سهم به ۵۵ رسیده پشیمان شده‌اند و تصمیم می‌گیرند که اگر ارزش سهم به ۵۰ برگشت، دوباره این اشتباه را تکرار نکنند و این بار سهم را بخرند. در نتیجه این تصمیم باعث به وجود آمدن سطح مقاومت قوی‌تری در آن قیمت می‌شود. در آخر هم گروه سومی در نظر بگیرید که سهم را با قیمتی کمتر از ۵۰، مثلا ۴۰ خریداری کرده‌اند و زمانی که ارزش سهم به ۵۰ رسیده بود آن را فروخته‌اند. حالا می‌خواهند سهم‌های خود را دوباره داشته باشند و آن را با همان قیمتی که به فروش رسانده‌اند یعنی ۵۰ خریداری کنند.

این گروه موضع خود را از فروشنده به خریدار تغییر می‌دهند، در حالی که از فروش سهم احساس پشیمانی می‌کنند و می‌خواهند این سود بیشتری را که نکرده‌اند جبران کنند و به همین علت تقاضای بیشتری برای خرید ایجاد می‌کنند. حالا برای درک بهتر مقاومت بهتر است هر سه گروه بالا را در نظر بگیرید و فرض کنید که همه‌ی آن‌ها سهمی با ارزش ۵۰ دارند. خودتان را هم یکی از این افراد فرض کنید. ارزش سهم شما به ۵۵ می‌رسد، ولی شما آن را نمی‌فروشید. دوباره سهم به ۵۰ برمی‌گردد. چه احساسی دارید؟

احساس پشیمانی از نفروختن سهم با قیمت ۵۵؟! دوباره ارزش آن به ۵۵ می‌رسد واین بار شما تا می‌توانید سهمتان را به فروش می‌رسانید. دیگر افراد هم همین کار را می‌کنند. (در نتیجه این عرضه زیاد) ارزش سهم از ۵۵ بالاتر نمی‌رود و عقب‌گرد می‌کند.

حداقل سه گروه از افراد هستند که سعی دارند سهم خود را با قیمت ۵۵ به فروش برسانند و این باعث می‌شود که در قیمت ۵۵ سطح مقاومت به وجود بیاید. این ها تنها نمونه‌هایی از سناریوهای ممکن هستند؛ اگر قبلاً معامله کرده باشید، احتمالاً در این سناریوها قرار گرفته‌اید و احساسات مربوط به آن را تجربه کرده‌اید.

خبر خوب این است که شما تنها نیستید، تعداد افرادی که این احساسات و افکار را تجربه می‌کنند بی‌شمار است و این کمک می‌کند تا با آشنایی مفهوم حمایت و مقاومت و تجزیه و تحلیل تکنیکال (Technical) بتوانید از سرمایه‌گذاری خود سود بیشتری بدست آورید.

دوره حضوری تحلیل تکنیکال از مقدماتی تا پیشرفته

روانشناسی سطوح حمایت و مقاومت

 

عوامل موثر بر روانشناسی بازار سرمایه و بورس و رفتار معامله گران:

۱- شاخص بورس

به طور کلی شاخص بورس نمایانگر وضعیت کلی بازار در یک مقطع مشخص می‌باشد. در مقاطع زمانی که شاخص بورس به شدت منفی و به اصطلاح ریزشی است به چند دلیل باید تا حد امکان از معامله خودداری کرد:

زمانی که شاخص به شدت ریزشی و منفی است و هر روز عددهای بالای منفی و قرمز را در مقابل دیدگان فعالین بازار قرار می‌دهد، خودبه‌خود این دستور را به ذهن افراد صادر می‌کند که سرمایه شما در حال از بین رفتن است و بیشتر از این هم جای افت قیمت‌ها وجود دارد؛ پس معامله گران، مخصوصا افراد کم تجربه از یک جایی به بعد دست به معاملات هیجانی و فروختن سهام خود با ضررهای زیاد می‌زنند که این خود به بیشتر منفی شدن کلیت بازار و خروج نقدینگی از آن شدت بیشتری می‌بخشد.

پس عقل سلیم حکم می‌کند که در چنین بازاری اقدام به معامله و خرید سهام نکنیم حتی اگر خیلی از سهام در ارزنده‌ترین قیمت‌های خود باشند و بگذاریم شاخص بورس و کلیت بازار به نقطه‌ای برسد که متعادل شود و به جایی برسد که در یک مدت زمانی معین دیگر، عددهای منفی بالا را به خود نبیند. اما در زمانی که شاخص کل مثبت و رو به بالا است، درست بر عکس مطالب بالا اتفاق می‌افتد؛ یعنی اکثر فعالین بازار نه تنها سهام قبلی خود را نگهداری می‌کنند و نمی‌فروشند، بلکه نقدینگی جدید جهت خرید نیز اضافه می‌کنند که این خود باعث مثبت شدن و افزایش قیمت‌ها در آن مدت زمان می‌باشند. اگر از دیدگاه جامعه و مردم عادی به بازار بورس نگاه کنیم و خودمان را جای یک فرد عادی بگذاریم، زمانی که شاخص کل منفی و به شدت ریزشی می‌باشد و هر روز در روزنامه‌ها و اخبار در مورد منفی بودن اکثریت سهام بورسی صحبت شود، از لحاظ روانی و فکری این مطلب به ذهن افراد عادی خطور می‌کند که بازار بورس بازاری زیان ده می‌باشد و هیچ شخص عادی یا سازمانی حاضر نمی شود سرمایه‌ی خود را وارد بازاری کند که هر روز درحال افت و ریزش است. پس هیچ نقدینگی و پول جدیدی نیز وارد بازار نمی شود.

اما در زمانی که شاخص مثبت و رو به بالا است و هر روز در روزنامه‌ها و اخبار حرف از صعود قیمت سهام و شاخص بورس است، به صورت ناخودآگاه ذهن افراد عادی جامعه به سمت سرمایه‌گذاری در بازار بورس می‌رود که این خود باعث تزریق نقدینگی و پویاتر شدن معاملات می‌شود.

توضیح این نکته ضروری است که منظور از ریزشی بودن شاخص کل اصلاح‌های کوتاه مدتی آن نیست. اگر شاخص کل در یک بازه‌ی میان‌مدتی در اکثر روزهای معاملاتی عددهای منفی بالا را نشان دهد، این به معنی ریزش است؛ اما در یک بازه‌ی زمانی صعودی شاخص کل روزهایی هم هست که نیاز به استراحت و به اصطلاح اصلاح دارد که ممکن است چند روزی هم شاخص منفی باشد که منظور چنین بازاری نیست. اگرچه در بعضی از بازه‌های زمانی به صورت دستوری سعی در مثبت کردن یا منفی کردن شاخص بورس به وسیله معاملات بلوکی و یا کد به کد کردن دارند، اما کماکان شاخص کل اصلی‌ترین نمایانگر وضعیت کلی بازار بورس است که تاثیر بسزایی بر رفتار و ذهنیت افراد عادی جامعه و فعالین بازار سرمایه دارد.

۲- خوش‌بینی یا بدبینی افراطی نسبت به بازار

عامل دیگر موثر بر روانشناسی بازار سرمایه و بورس و رفتار معامله گران خوشبینی و بدبینی افراطی نسبت به بازار بورس می‌باشد که می‌تواند اکثریت معامله گران را دچار اشتباه رفتاری و ذهنی کند؛ یعنی مواردی که در ادامه توضیح می‌دهیم قابل تعمیم به روند یک گروه از بازار یا حتی یک تک سهم از آن خواهد بود.

تجربه ثابت کرده است زمانی که کلیت افراد جامعه و فعالین بازار در مورد بورس اظهار خوش‌بینی می‌کنند و از روند صعودی آن بسیار خوشحال هستند و طمع و تعصب جای تجزیه و تحلیل را می‌گیرد، اکثریت معامله گران خرد بازار و برخی از افراد بی تجربه‌ی خارج از بازار که به خاطر همین اخبار می‌خواهند وارد بازار شوند، شروع به خریدهای هیجانی و بی‌دلیل در قیمت‌های بالا می‌کنند که هیچ گونه توجیه تحلیلی برای خرید وجود ندارد. در این زمان افراد باتجربه و بازی گردانان اصلی سهام به جای خرید، شروع به فروش و ذخیره سود ناشی از خرید های قبلی خود می‌کنند. بعضا این خوش‌بینی افراطی و هیجانی توسط بعضی از همین بازی گردانان اصلی به معامله گران خرد و افراد جامعه تزریق می‌شود تا بتوانند سهام خود را در قیمت‌های بهتر بفروشند. این حالت معمولا در آخر یک روند پرقدرت صعودی شکل می‌گیرد؛ جایی که قیمت اکثریت سهام در حباب مثبت بالا قرار دارد و از لحاظ قیمتی دیگر در این قیمت‌ها ارزنده نمی‌باشند.

اما بر عکس زمانی که کلیت فعالین بازار و افراد جامعه از روند بورس اظهار ناامیدی و یأس می‌کنند و نسبت به روند آینده‌ی آن بدبین هستند، اکثریت معامله گران خرد و افراد بی‌تجربه شروع به فروش‌های هیجانی می‌کنند که هیچ‌گونه توجیه تحلیلی برای فروش وجود ندارد و در این زمان افراد با تجربه و بازی گردانان اصلی سهام مختلف شروع به خریدهای عمده به صورت نامحسوس می‌کنند. باز هم این بدبینی افراطی توسط همین بازی گردانان به بازار القا می‌گردد. این حالت در آخر یک روند پرقدرت نزولی و ریزشی اتفاق می‌افتد؛ جایی که شاخص کل و اکثریت سهام بعد از یک ریزش قیمتی زیاد در حال متعادل شدن باشند و قیمت آن‌ها بسیار ارزنده است.

 

در بازارهای مالی به چند نکته معامله‌گری باید توجه کرد:

  1. بازار نه دوست ما است و نه دشمن ما.
  2. بازار کاملاً غیر قابل پیش‌بینی است و باید انتظار هر اتفاقی از بازار را داشته باشیم.
  3. معامله‌گری کاملاً یک امر فردی است و هیچ‌کس جز خود فرد نمی‌تواند نسبت به خرید یا فروش سهمی به شما اطمینان خاطر دهد.
  4. خریدهای ناشی از ذهن هیجانی و بدون طرح و تحلیل، حتی در صورت رشد سهم، امری کاملاً اشتباه است؛ زیرا باعث می‌شود که نسبت به تحلیل‌های خودتان بدبین شوید.
  5. شانس نمی‌تواند در درازمدت موجب موفقیت معاملات بورسی شما شود.
  6. در هر نقطه‌ای از روند بازار سرمایه و بورس و شاخص آن طرز فکر معامله گران تفاوت دارد و در هر جای روند روانشناسی متفاوتی می‌توان از آن برداشت کرد.

در بازارهای مالی به چند نکته معامله‌گری باید توجه کرد

 

نتیجه‌گیری:

در پایان می‌توان این‌طور برداشت کرد که بخش زیادی از سود و زیان ما در بازار ارتباطی با تحلیل تکنیکال و یا تحلیل بنیادی ندارد. چیزی که همه فکر می‌کنند همه‌چیز است و تنها با آموختن آن‌ها می‌توانند معامله‌گر موفقی شوند. رفتارها و حرکات معامله گران دیگر در بازار نحوه‌ی تصمیم‌گیری ما باید اثر داشته باشد؛ درواقع عرضه و تقاضا و به طور ساده رفتارها و اعمال فکری معامله گران، قیمت‌ها و روندها را می‌سازد که در بخش روان‌شناسی بازارهای مالی از مثل بازار سرمایه و بورس می‌توان از این تصمیم‌ها آگاه شد و انتخاب درست و تصمیم معقولانه برای خرید و فروش گرفت.

]]>
https://pashootanacademy.com/%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%d8%b1%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%d9%88-%d8%a8%d9%88%d8%b1%d8%b3/feed/ 0