مراحل مدیریت سرمایه : آشنایی و بررسی مراحل مدیریت سرمایه
مراحل درک مدیریت سرمایه
معامله گر موفق در معامله های آتی خود به صورت ناخودآگاه اصول مدیریت سرمایه را بکار میبرد. یک سیگنال خرید یا فروش ممکن است با مطالعهی تکنیکال یا تحلیل نمودار محور از دادههای قدیمی باشد. تحلیل بنیادین با مطالعه نیروهای عرضه و تقاضا موثر بر قیمت کالا برای ایجاد سیگنالهای معاملاتی استفاده میشود. در این مقاله به معرفی و بررسی مراحل مدیریت سرمایه می پردازیم.
مراحل فرایند مدیریت سرمایه
در مرحلهی اول معامله گر در مورد اینکه آیا سیگنالی را بخرد و یا خیر، باید تصمیم بگیرد زیرا؛ دو کالا و یا کالای بیشتر با سرمایه محدود در حساب در حال رقابت هستند. در مرحلهی دوم، معامله گر باید برای هر سیگنال پذیرفته شده و مقدار سرمایهای که باید به خطر اندازد، تصمیم بگیرد. هدف کسب سود حداکثری میباشد. میزان نقدینگی نیز باید در مقابل زیانهای ناخواسته و بیش از حد محافظت شود. معامله گر ممکن است برای هر کالای معامله شده تعداد مساوی قرارداد انتخاب کند اما، اختصاص دادن سرمایه کمتر از مقدار بهینه باشد.
معامله گر باید برای هر سیگنال تایید شده قیمتی را تعیین کند که اگر بازار در خلاف جهت تحلیل او حرکت کرد، معامله با ضرر بسته شود که به آن قیمت حد ضرر و یا قیمت توقف میگویند. ارزش دلاری تفاوت بین قیمت ورود و قیمت توقف، حداکثر ریسک مجاز قرارداد را نشان میدهد.
تعداد قرارداد مورد معامله = (ریسک سرمایه تخصیص یافته به هر معامله)\(حداکثر ریسک مجاز در هر قرارداد)
مراحل مدیریت سرمایه:
- رتبه بندی فرصتهای موجود بر اساس یک معیار عینی مطلوب
- تصمیمگیری دربارهی کسری از سرمایه در معرض معامله در هر زمان معین
- تخصیص سرمایهی ریسک به همهی فرصتها.
- ارزیابی میزان زیان قابل قبول برای هر فرصت پذیرفته شده برای معامله.
- تصمیمگیری در مورد تعداد قراردادهای مورد معامله یک کالا با استفاده از اطلاعات مراحل 3 و 4.
-
رتبه بندی فرصتهای قابل دسترس
رتبه بندی فرصتهای رقابتی بر اساس یک معیار عینی، تلاشی جهت رفع مشکل فرصت های رقابتی تقریبا نامحدود برای سرمایه محدود است. برای اندازه گیری مطلوبیت یک معامله از عبارات زیر استفاده میشود:
الف) سود مورد انتظار
ب) ریسک همراه با کسب سود
پ) سرمایه لازم برای شروع معامله
سرمایه کمتر مورد نیاز برای شروع یک معامله مطلوبتر است. پس از ارزیابی فرصتهای رقابتی در برابر یک معیار عینی مطلوبیت، تصمیمگیری روی نقطه جداکننده یا سطح معیار، روی فهرست نهایی معاملات بالقوه میباشد.
-
کنترل در معرض خطر بودن کلی
این مفهوم به کسری از کل سرمایه اشاره دارد که در میان همه فرصتهای معاملاتی در معرض خطر واقع میشود. به خطر انداختن 100% موجودی حساب میتواند پایان هر معاملهای را به شکست برساند. ریسک 1% از سرمایه علی رغم اینکه ریسک ورشکستگی را کاهش میدهد، اما احتمال منافع حاصل از آن را ناچیز مینماید. میزان سرمایهای که در معرض معامله قرار میگیرد به بازدههای مورد انتظار از سبد کالا بستگی دارد. در مجموع، بازدههای انتظاری بالاتر، سطح در معرض خطر بودن، بیشتر را پیشنهاد میکند. کسر سرمایه در معرض ریسک بهینه، بازده کلی انتظاری را از یک سبد کالا به حداکثر میرساند. برای تسهیل تحلیل، داده مبتنی بر بازدههای معاملات کامل شده، میتواند به عنوان نمایندهای برای بازدههای مورد انتظار استفاده شود.
همبستگی بین بازدههای کالا نیز از عوامل مرتبط دیگر است. همبستگی مثبت زمانی ایجاد میشود که، تغییر در یک نماد موجب تغییر مشابه در نماد دیگر شود و همبستگی منفی زمانی ایجاد میشود که، تغییر در یک کالا با تغییر مخالف در کالای دیگر همراه باشد. شدت همبستگی نیز به میزان تغییرات نسبی در دو کالا بستگی دارد. همبستگی مثبت بیشتر در میان کالاهای یک سبد، امنیت کمتری را برای سرمایه در معرض ریسک کلی دربردارد. این کالاها دارای همبستگی مثبت را در برابر زیانهای متعدد محافظت میکند. هرچه همبستگی منفی بین کالاها در یک مجموعه بیشتر باشد، سرمایه در معرض ریسک بهینه کلی بالاتری توصیه میشود.
کل سرمایه در معرض ریسک میتواند کسر ثابتی از سرمایه موجود باشد. مثلا معامله گری که تهاجمی است، مایل به افزایش سرمایه در معرض ریسک در صورت کاهش مانده حساب است. در حالی که معامله گر دفاعی، تنها زمانی تصمیم به افزایش سرمایه میگیرد که، پیش از آن افزایشی را در مانده حساب مشاهده کند.
-
تخصیص سرمایه ریسک
سومین مرحله از مراحل مدیریت سرمایه تخصیص سرمایه ریسک می باشد. ساده ترین راه تخصیص مقدار مساوی از سرمایه ریسک، به هر کالای مورد معامله است. زمانی که معامله گر قادر به تخمین پتانسیل بالقوه ریسک و پاداش یک معامله نباشد، مفید است. در اینجا فرضیه این است که، همه معاملات به نسبت برابری فرصتهای سرمایه گذاری خوب را نشان میدهند. معامله گر مخالف با این فرضیه روش تخصیصی را در نظر میگیرد که؛ الف) تفاوتهای بالقوه معاملات را مشخص کرده، ب) این تفاوتها را به تفاوتهای متناظر در تخصیص سرمایه در معرض ریسک یا سرمایه ریسک برگرداند.
سنجش تفاوتهای بالقوه معاملات؛ الف) احتمال موفقیت و ب) نسبت پاداش / ریسک محاسبه شده با تقسیم سود مورد انتظار بر میزان حداکثر زیان مجاز، یا بر حسب نسبت بازگشت مالی که با تقسیم میانگین سود دلاری معاملات صورت گرفته بر میانگین ضرر دلاری وارد شده حاصل میشود. احتمال موفقیت بالاتر و نرخ بازگشت مالی بالاتر، موجب افزایش کسر در معرض خطر در یک معامله میشود.
-
ارزیابی حداکثر ضرر مجاز در یک معامله
عدم پیش بینی کامل باعث، ریسک در معاملات میشود. نوسانات نامطلوب غیر منتظره قیمت برای معامله رایج هستند. همچنین ناتوانی و یا عدم تمایل نسبت به کنترل زیانها میتواند منجر به ورشکستگی شود. در ابتدا یک معامله گر باید در مورد رفتار قیمت تصمیم بگیرد و مشخص کند که در قسمت اشتباه بازار قرار دارد و یا خیر. یک معامله گر مکانیکی، قیمت حد ضرر محافظتی که توسط سیستم مشخص میشود را محاسبه میکند و معامله گر نموداری نیز بر اساس الگوهای نموداری تصمیمات معاملاتی خود را اتخاذ میکند.
یک معامله گر علیرغم وجود وسوسه برای نپذیرفتن ریسک از طریق صرف تمرکز بر روی پاداش، نباید تسلیم این وسوسه شود. هیچ تضمینی در معاملات وجود ندارد و اتخاذ یک استراتژی مبتنی بر امید به جای استراتژی مبتنی بر واقعگرایی، مستعد شکست است.
معادله ریسک
ریسک خاص معامله = تعداد قراردادهای کالا مورد معامله X ریسک دلار مجاز هر قرارداد
کل سرمایه در معرض خطر = جمع ریسک مختص معامله در میان همه کالاهایی که به صورت همزمان مورد معامله قرار میگیرند که باید به وسیلهی ظرفیت معامله گر برای زیان و تمایل به پذیرفتن زیان، متعادل شود.
فرمول هر معامله گری برابر است با؛ کل سرمایه در معرض خطر در یک معامله برابر با تمایل به جبران خطر فرضی با توانایی زیان کردن. توانایی زیان نیز تابعی از، سرمایه در دسترس برای معامله است.
سرمایه ریسک بزرگتر = توانایی زیان بزرگتر
-
تصمیم در مورد تعداد قراردادهایی که باید مورد معامله قرار گیرد:
تعادل معادله ریسک
توانایی معامله گر برای زیان کردن و تمایل به پذیرش ریسک، عمدتا از طریق سرمایه در دسترس و رویکرد معامله گر نسبت به ریسک مشخص میشود و این جنبه از معادله ریسک منحصر به معامله گر میباشد که به شخصه میتواند سطح در معرض خطر بودن کل را مشخص کند. در پایان باید سطح خطر مطلوب را با خطر کل مربوط به معامله یا معاملات موردنظر متعادل کند.
به عنوان مثال؛ کل سرمایه در معرض خطر از سطح آستانهی معامله گر بیشتر است. از آنجا سرمایه در معرض خطر حاصل ضرب (الف) ریسک دلاری در هر قرارداد و (ب) تعداد قراردادهای مورد معامله میباشد، یک تعدیل کاهشی در یک یا در هر دو متغیر ضروری است. اما دستکاری ریسک دلاری در هر قراردادی با کاهش مصنوعی آن صرفا به منظور تناسب درآمد با آستانه درد معامله گر، غیرعاقلانه است و با برآورد شخصی از آنچه که خطر مجاز در معامله میباشد، تمرین خود فریبی است که میتواند منجر به زیانهای غیرضروری شود. ریسک دلاری هر قرارداد یک ثابت از پیش تعریف شده است. بنابراین، معامله گر باید لزوما تعداد قراردادهایی مورد معامله را برای به دست آوردن ریسک کل مطابق با توانایی و تمایل خود برای پذیرش ریسک، تعدیل کند. اگر سرمایه مورد ریسک برای یک معامله 1000 دلار و ریسک قابل قبول در هر قرارداد 500 دلار باشد، معامله گر میتواند خواستار معامله دو قرارداد باشد. اگر ریسک قابل قبول در هر قراردادی 1000 دلار باشد، معامله گر تنها میتواند یک قرارداد را برای معامله طلب کند.
نتایج معامله یک معادله ریسک تراز نشده
یک معادله ریسک تراز نشده زمانی حاصل میشود که، ارزیابی ریسک دلاری برای یک معامله متناسب با توانایی و تمایل معامله گر برای پذیرش ریسک نباشد. اگر ریسک ارزیابی شده در یک معامله بیشتر از میزان مجاز منابع معامله گر باشد، ما دچار افراط در معامله شدهایم. اما اگر ریسک ارزیابی شده در یک معامله کمتر از میزان اجاره داده شده توسط منابع معامله گر باشد فرد دچار تفریط در معامله میشود.
افراط در معامله خطرناک است به این دلیل که؛ تهدیدی برای دستبرد یک معامله گر به سرمایه تجاری ارزشمندش میباشد. افراط ناشی از یک اطمینان بیش از حد در مورد یک حرکت احتمالی است. هنگامی که بر اساس وقایع متوالی متقاعد می شوید که سمت و سوی درست را در پیش دارید، به همین نحو فکر میکنید که خطر بزرگی برای موجودی حساب وجود ندارد.
تفریط معاملاتی نشانهای از احتیاط بیش از اندازه است. گرچه این امر تهدیدی برای نابودی مالی معامله گر نیست، اما در عمل به عنوان یک مستهلک کننده یا مانع رفتار میکند. هنگامی که معامله گر در جهت توسعه خود به نحوی که بایسته است شکست میخورد، عملکردش از حد مطلوب پایینتر می آید.
نتیجهگیری از مراحل مدیریت سرمایه:
اعتقاد بر این است که، معامله سلف یا آتی تلاشی پرمخاطره است، یک معامله گر دفاعی یا محتاط میتواند از طریق مجموعه ای از تصمیمات آگاهانه، تضمین کند که این فرایند پرمخاطره، موجب درهم شکستن او نشود.
- یک معامله گر باید فرصتهای رقابتی را مطابق پتانسیلهای نسبی خود رتبه بندی کند. یعنی تخمین بزند که چه فرصتهایی برای معامله کردن مناسب بوده و از کدام صرفنظر کند.
- معامله گر باید در مورد میزان سرمایه معاملاتی که خواستار به خطر انداختن در هر معامله میباشد و چگونگی تخصیص آن بین فرصتهای معاملاتی موردنظر تصمیمگیری کند.
- معامله گر پیش از ورود به یک معامله، باید در مورد وسعتی که بازار اجازه رفتن به سمت و سوی اشتباه دارد تصمیم بگیرد که مشخصکننده ریسک دلاری قابلقبول در هر قرارداد است.
- سرمایه ریسک تخصیصیافته به یک معامله تقسیم بر میزان ریسک دلاری مجاز در هر قرارداد، با در نظر گرفتن ملاحظات مربوط به مارجین، تعداد قراردادهای معاملهشده را تعیین میکند.
بازار سرمایه هیچگونه تضمینی ندارد. هرگز نباید سرمایه خود را در آنچه معامله مطمئنی به نظر میرسد، در معرض خطر انداخت. پیش از شروع معامله، باید عواقب اشتباه را ارزیابی کرد. اگر زیان ناشی از تحقق بدترین حالت ماجرا در هر شرایطی معامله گر را به لحاظ مالی از کار بی اندازد، معامله گر باید میزان در معرض خطر قرار دادن سرمایه را شفافتر و دقیقتر کند، یا از طریق کاهش تعداد قراردادهای مورد معامله و یا اگر ریسک یک قرارداد برای منابع مالی خیلی بالا باشد، از آن صرفنظر کند.
دیدگاهتان را بنویسید