الگوهای هارمونیک
حتما در موسیقی، نقاشی، هنر، ادبیات و غیره قبلا عباراتی همچون هارمونی و هارمونیک را به کرات شنیدهاید. هارمونیک در لغت به معنای هماهنگ است و معمولا برای توصیف هر سیستم یا مجموعهای به کار میرود که اجزای درونی آن با یکدیگر در هماهنگی و تعادل کامل به سر برند. در بازارهای مالی نیز به مجموعهای از امواج که نسبتهایی هماهنگ و متعادل، دو به دو بین آنها برقرار باشد، الگوی هارمونیک گفته میشود. و البته در زبان تکنیکال مسلما هماهنگ و متعادل به معنای وجود نسبتهای فیبوناچی میباشد. الگوهای هارمونیک با بهرهمندی از مجموعهای از پترنهای هندسی که بر پایه نسبتهای فیبوناچی تعریف شدهاند، تلاش میکنند نقاط بازگشت روند را با دقت مطلوبی پیشبینی نمایند. بنابراین برخلاف سایر بخشهای تحلیل تکنیکال، در مبحث الگوهای هارمونیک بطور جدی هدف خود را بر روی پیشبینی آینده مارکت میگذاریم.
نسبتهای هارمونیک اندکی با نسبتهای فیبوناچی متفاوتند. برخی از آنها مستقیما همان نسبتهای فیبوناچی هستند و برخی دیگر با اندکی محاسبات اضافی از آنها مشتق شدهاند. بطور کلی نسبتهای هارمونیک به سه دسته نسبتهای اصلی، مشتقهای اول و مشتقهای تکمیلی تقسیم میشوند. جدول زیر نحوه دستهبندی نسبتهای هارمونیک را به همراه محاسبات مربوط به هریک، نمایش میدهد.
برخی از این نسبتها رایج تر هستند و برخی دیگر کاربرد کمتری دارند. در فهرست زیر، مهمترین نسبتهای هارمونیک را که در اغلب الگوهای اصلی مورد استفاده قرار میگیرند ملاحظه مینمایید. سایر اعدادی که در این فهرست مشاهده نمیشوند، معمولا کاربرد کمتری دارند.
لازم به ذکر است که اعداد 0.5, 1, 2, … جزو نسبتهای فیبوناچی نیستند، اما به دلیل کاربرد زیادی که در نمودارها دارند، به صورت تجربی به این مجموعه اضافه گشتهاند. نسبت 0.236 نیز که اگر خاطرتان باشد جزو سطوح ریتریسمنت فیبوناچی محسوب میشد، از مجموعه نسبتهای هارمونیک حذف شده است، زیرا این سطح نمیتواند یک پیوت ماژور ایجاد نماید و صرفا منجر به نوسانات فرعی و زودگذر خواهد شد. نکته جالب توجه در میان نسبتهای فوق این است که معکوس هریک از اعداد درون همین مجموعه قرار دارد. به عنوان مثال اگر نسبت 1.272 را معکوس نمایید به عدد 0.786 خواهید رسید که کماکان جزو نسبتهای هارمونیک است. همچنین اعداد 1.127 و 0.886 ویا اعداد 2.618 و 0.382 نیز معکوس یکدیگر هستند. این ویژگی مهمی برای نسبتهای هارمونیک است که کاربرد آنرا بزودی، به محض شروع کار با اولین الگوهای هارمونیک، متوجه خواهید شد. تنها نسبتی که معکوس آن در فهرست وجود ندارد عدد 4.236 است. معکوس 4.236 برابر با 0.236 میشود که همانطور که گفته شد توصیفگر اصلاحهای مینور بوده و نتیجتا از فهرست نسبتهای کاربردی، کنار گذاشته شده است.
ایده الگوهای هارمونیک نخستین بار در سال 1932 توسط گارتلی[68] مورد بحث قرار گرفت. او در نوشته های خود، الگویی پنج نقطهای را که بعدها با نام خود او نامگذاری شد، مورد بررسی قرار داد. اما سالها طول کشید تا سرانجام اسکات کارنی[69] با مطالعات تکمیلی دقیقتری که در این عرصه انجام داد، الگوی گارتلی را به همراه مجموعهای از الگوهای دیگر مانند خرچنگ، خفاش و کوسه تحت عنوان الگوهای هارمونیک معرفی نمود. عمده ارزش کار اسکات کارنی بدلیل ساختار دقیق و منسجمی بود که برای روش معاملهگری بر روی این الگوها، به همراه نقاط دقیق ورود و خروج و قوانین مدیریت ریسک، ابداع نمود.
تمام الگوهای هارمونیک در جستجوی محدودهای با بیشترین احتمال برای صدور سیگنال بازگشتی هستند. این محدوده که با عنوان ناحیه [70]PRZ معرفی میشود برمبنای نسبتهای همزمان فیبوناچی بین امواج مختلف، بدست میآید. نواحی PRZ در الگوهای هارمونیک دقیقا همان نواحی همپوشانی (کلاسترها) در مبحث فیبوناچی کلاسیک هستند، و بنابراین معتقدیم احتمال بازگشت روند در این نواحی بسیار زیاد است. نکته مهم در ارتباط با نواحی
PRZ این است که هرگز نباید به محض مشاهده یک الگوی هارمونیک دلخواه بلافاصله اقدام به معاملهگری نمود بلکه باید در انتظار مشاهده یک سیگنال تاییدگر تکمیلی در ناحیه PRZ بمانید تا به عنوان مثال پس از تشکیل یک الگوی شمعی بازگشتی، اقدام به ورود به بازار نمایید.
الگوهای هارمونیک اغلب به یک تارگت دقیق و مشخص برای ورود و خروج ختم نمیشوند، بلکه محدودهای نسبتا گسترده از همپوشانی چند فیبوی مختلف بدست میآید که باید مترصد نحوه واکنش بازار به این محدوده باشیم. بنابراین ترکیب الگوهای هارمونیک با سایر روشهایی که برای تشخیص نقاط بازگشت روند آموختهاید، بویژه الگوهای شمع ژاپنی، اهمیت به سزایی پیدا میکند.
نحوه خاصی از نمایش نسبتهای فیبوناچی بر روی نمودار وجود دارد که اغلب در بحث الگوهای هارمونیک مورد استفاده قرار میگیرد. این روش ضمن حفظ سادگی، تحلیلگر را از ترسیم همزمان چندین ابزار مختلف فیبوناچی بینیاز نموده و موجب خلوت شدن نمودار میشود. به عنوان مثال فرض کنید در تصویر زیر، نقطه C برابر با ریتریس %38.2 از موج AB باشد. در این صورت میتوانیم به سادگی، یک پارهخط کوتاه از A تا C رسم کنیم و نسبت فیبوناچی بین آن دو را در کنار خط مذکور بنویسیم. به این ترتیب مشاهدهگر به سهولت متوجه میزان ریتریس نقطه C میشود و از ترسیم کامل ابزار فیبوناچی به همراه تمامی سطوح متعدد آن بینیاز میشود.
ریتریسهای خارجی را نیز میتوان به همین روش بر روی نمودار مشخص نمود. به عنوان مثال فرض کنید در تصویر زیر، نقطهD انتهای حرکت بسطیافته قیمت طی موج CD باشد. میتوان موج CD را به عنوان اصلاح خارجی از موج BC تصور نمود و اگر بفرض اندازه موج CD برابربا %261.8 موج BC باشد، در این صورت خواهیم داشت:
خط موربی که بین نقاط D و B رسم شده است، نسبت فیبوناچی بین این دو پیوت را نسبت به پیوت سوم که در بین آنها قرار دارد، مشخص میکند، به این معنی که نقطه D ریتریس خارجی %261.8 از موجBC است. دقت کنید که این نحوه نمایش نسبتهای فیبوناچی صرفا برای فیبوناچی ریتریسمنت کارایی دارد و نمیتوان سایر انواع فیبوناچی را مانند فیبوی اکستنشن و اکسپنشن به همین شیوه بیان نمود.
لازم به ذکر است که در برخی منابع تکنیکال، بویژه منابع مرتبط با الگوهای هارمونیک، به جای عبارات ریتریس خارجی به اشتباه فیبوناچی اکستنشن بیان شده است. احتمالا دلیل این سوتعبیر بخاطر شباهت ظاهری اختصارات EX و EXT بوده است که مولفین را به اشتباه انداخته است. بهرحال ما قبلا این اسامی را به درستی تعریف کردیم و از این به بعد نیز روش نامگذاری خود را به همان شیوه ادامه خواهیم داد. اگر به نرمافزارهای تکنیکال مانند متاتریدر، تریدینگ ویو، رهآورد و غیره نیز مراجعه بفرمایید ملاحظه خواهید نمود که نحوه نامگذاری آنها نیز عینا مانند همین کتاب میباشد.
[68] Profits in the stock market, H.M.Gartley, 1932
[69] The Harmonic Trader, Scott Carney.
[70] Potential Reversal Zone
دیدگاهتان را بنویسید