الگوی هارمونیک XABCD
دومین الگوی هارمونیک که به بررسی آن میپردازیم الگوی XABCD است. این الگو همانطور که از نام آن مشخص است، از پنج نقطه اصلی تشکیل شده که همگی باید پیوتهای ماژور باشند، هرچند ممکن است برخی از آنها الزاما مجاور به یکدیگر نباشند. در این الگو، موج XA یک موج ایمپالسیو و قدرتمند است که در نقطه A به پایان رسیده و سپس در قالب سلسله امواج ABCD شروع به اصلاح نموده است. امواج اصلاحی معمولا از سه موج اصلی تشکیل میشوند. این نکتهای است که به زودی آن را در مبحث امواج الیوت خواهید آموخت. بنابراین آرایشی از امواج مطابق تصویر زیر، یعنی یک موج ایمپالسیو که متعاقبا با سه موج اصلاحی دنبال میگردد، حالتیست که در موارد بسیاری در نمودارهای واقعی با آن مواجه خواهید شد. هدف این است که بتوانیم انتهای حرکت اصلاحی CD را پیشبینی نماییم.
یکی دیگر از حالات بسیار کاربردی برای الگوی XABCD هنگامی است که یک خط روند یا کانال شکسته میشود. به عنوان مثال فرض کنید مطابق تصویر زیر، با یک خط روند صعودی مواجه باشیم که شکسته شده و قیمت آغاز به اصلاح نموده است. قصد داریم تارگت نزولی این حرکت اصلاحی را محاسبه نماییم. درواقع با یک الگوی XABCD مواجه هستیم که باید نقطه D به عنوان نقطه پایان موج CD را جستجو نماییم.
توافقی رایج بین تحلیلگران تکنیکال به این صورت است که الگوی فوق را با رسم دو مثلث همراس، مطابق تصویر فوق نمایش میدهند. به این ترتیب مخاطب آشنا با مفاهیم تکنیکال، به محض مشاهده این مثلثها، متوجه مقصود تحلیلگر از شناسایی الگوی هارمونیک XABCD خواهد شد. این الگو به لحاظ بالقوه، امکان تشکیل در نقاط بسیاری بر روی نمودارهای مختلف را دارا میباشد. به عنوان مثال علاوه بر نقاط شکست خطوط روند و کانالها، همچنین درون چرخه امواج الیوت نیز، بفرض در میان امواج 5,a,b,c و غیره، میتوانید شاهد تشکیل الگوی XABCD باشید.
باتوجه به روند بلندمدتی که در بازار، همسو با موج ایمپالسیو XA در جریان است، انتظار داریم پس از اتمام موج اصلاحی CD مجددا شاهد آغاز حرکت بعدی همسو با موج XA باشیم. بنابراین با هدف جستجوی محدوده محتمل به عنوان نقطه خاتمه موج CD تحلیل را آغاز میکنیم. همانطور که در تصویر زیر ملاحظه میکنید، ابتدا یک فیبوناچی اکسپنشن را (فیبوناچی قرمز رنگ) بر روی موجهای AB و BC قرار میدهیم، زیرا موج CD حرکت انعکاس یافتهی موج AB است که از نقطه C آغاز گشته است. تارگتهای محتمل، برطبق الگوی هارمونیک ABCD و مشتقات آن، به ترتیب در نواحی اکسپنشن 100, 127.2, 161.8 درصد قرار میگیرند.
در گام دوم به سراغ موج BC میرویم و فیبوناچی دوم را، از نوع ریتریسمنت، بر روی این موج میگذاریم. موج CD یک اصلاح خارجی از موجBC است بنابراین انتظار داریم یکی از نسبتهای ریتریسمنت فیبوناچی بین این دو موج برقرار باشد. پس فیبوناچی دوم را از نوع ریتریسمنت بر روی موج BC میگذاریم(فیبوناچی آبی رنگ) و سطوح بزرگتر از %100 را به عنوان تارگتهای محتمل برای موج CD علامتگذاری میکنیم.
به ناحیه همپوشانی که از تایید هر سه فیبوناچی فوق بدست میآید اصطلاحا ناحیه PRZ گفته میشود. این محدوده یک کلاستر بسیار مهم را تشکیل میدهد که محتملترین ناحیه برای صدور یک سیگنال بازگشتی است. به عنوان مثال در این تصویر، انتظار صدور سیگنال خرید در محدوده PRZ را داریم. اصطلاح PRZ مخفف عبارت Potential Reversal Zone است که به معنی محدودهای است که به لحاظ بالقوه، احتمال بازگشت روند در آنجا بسیار زیاد است. اقدام به معاملهگری در ناحیه PRZ باید با رعایت احتیاط کامل انجام پذیرد و بهتر است حتما منتظر یک سیگنال تاییدگر تکمیلی، به عنوان مثال تشکیل الگوهای بازگشتی شمع ژاپنی در محدوده فوق بمانید. همچنین وقوع واگرایی بین نقاط D و B ویا بر روی آخرین ریزموجهای پایانی از موج CD میتواند نشانه خوبی برای اطمینان از سلامت و اعتبار الگو باشد.
الگوی XABCD یک الگوی بازگشتی است که منجر به صدور سیگنال خلاف روند در ناحیه PRZ میگردد. از این الگو باید صرفا در مواقع خاص و با رعایت احتیاط کامل استفاده نمود. معاملهگری در PRZ بدون لحاظ نمودن سایر شرایط و نکات ضروری، منجر به مواجهه با زیان خواهد شد. تشکیل یک الگوی بازگشتی شمعی در این ناحیه میتواند موجب افزایش اطمینان به کارکرد صحیح الگو گردد. پس از خرید در نقطه D میتوانیم به استقبال حرکت صعودی DE برویم. این حرکت معمولا بخش بزرگی از موج CD ویا حتی AD را باز میگردد بنابراین میتوان از ریتریس%61.8 هریک از موجهای CD یا AD به عنوان حدسود استفاده نمود.
اگر خوش شانس باشیم نقطه D میتواند سرآغاز یک حرکت ایمپالسیو جدید باشد که حتی سقف A را نیز بسمت بالا بشکند. اما اگر هنور فاز استراحت به پایان نرسیده باشد، ممکن است موج DE صرفا یک صعود کوتاه مدت را تا اواسط مسیر انجام داده و مجددا بازگشت نماید. پس بهتر است طمع نکنیم و از تارگتهای کوچکتر، لااقل برای بستن بخشی از سود حاصله، استفاده نماییم. به این منظور همانطور که اشاره شد، ریتریس %61 از موجهای CD ویا AD میتوانند گزینههای مناسبی باشند. البته خط ترند AC و همچنین درهB که هم اکنون تبدیل به یک سقف مهم شده است، هر دو میتوانند موانع مهمی برای موج صعودی DE باشند.
روشی که در بالا اشاره شد، روش ساده و روانی است که میتواند تارگتهای بسیار خوبی را در اختیار تحلیلگر بگذارد. تسلط بر این روش نیازمند تمرین عملی کافی در نمودارهای واقعی است. توصیه میکنیم این نکته را جدی گرفته و وقت کافی برای فراگیری این روش صرف نمایید.
نکته دیگری که باید به آن توجه نماییم این است که مثال فوق صرفا برای حالت صعودی مورد بحث قرار گرفت، یعنی هنگامی که روند بلندمدت صعودی بوده و موج XA یک موج ایمپالسیو به سمت بالا باشد. در این حالت انتظار این است که در انتهای موج CD شاهد صدور سیگنال خرید در محدوده PRZ باشیم. میتوان قرینه همین حالت را عینا در روند نزولی نیز تصور نمود. به اینگونه که موج XA یک موج ایمپالسیو نزولی باشد و پس از اتمام امواج اصلاحی ABCD ، در انتظار بازگشت روند و صدور سیگنال Sell در محدوده PRZ باشیم. از این سیگنال فروش میتوان برای بستن معاملات قبلی، ویا در بازارهای دوطرفه به عنوان سیگنال فروش استقراضی یا Short Sell استفاده نمود.
واقعیت این است که اگر به منابع اولیه در مبحث هارمونیک مراجعه کنید، ملاحظه خواهید نمود که الگوهای هارمونیک در بدو امر، همگی در قالب الگوهای Bearish تعریف شدهاند، به این صورت که در انتهای فاز اصلاحی از یک روند نزولی بلندمدت ظاهر گشته و منجر به صدور سیگنال فروش میگردند. حتی نامگذاری این الگوها نیز در ابتدا (همانطور که بزودی ملاحظه خواهید نمود) برمبنای شکل ظاهری الگوها در روند نزولی انجام شده است. ماهیت دوطرفه بازارهای مالی در کشورهای غربی موجب میشود تفاوتی بین صدور سیگنال خرید با فروش وجود نداشته باشد و معاملهگر غربی بتواند از هردوی آنها جهت ورود به بازار استفاده نماید. اما اینجانب بنا به تجربه شخصی، دریافتهام که تعریف این الگوها در قالب الگوهای صعودی، که منجر به صدور سیگنال خرید میشوند، سازگاری به مراتب بیشتری با ذائقه معاملاتی تریدر ایرانی دارد که عادت به معامله در بازار یکطرفه بورس ایران دارد. بنابراین در طول این کتاب، الگوهای هارمونیک را ‑برخلاف رویه رایج در بسیاری از کتب و منابع ذی ربط- تحت عنوان الگوهای صعودی ارائه کردهایم. هرچند که تفاوتی نمیکند و تحلیلگر مجرب پس از تسلط کافی بر روی تشخیص و به کارگیری الگوها، میتواند به سهولت در هر دو حالت صعودی و نزولی از آنها استفاده نماید.
نکته دیگری که باید به آن توجه نمایید نحوه انتخاب حدضرر در الگوهای هارمونیک است. در تمامی الگوهای هارمونیک مانند الگوی XABCD میتوانید در صورت ورود به بازار بر روی هریک از سطوح ریتریسمنت موج XA از سطح فیبوناچی بعدی به عنوان حدضرر استفاده نمایید. به عنوان مثال اگر بر روی سطح %61.8 وارد معامله شده باشید، میتوانید از یکی از سطوح %78.6 ویا %88.6 بسته به میزان فاصله از این سطوح، به عنوان حدضرر استفاده کنید. حتی استفاده از کف X نیز در مواقع لزوم میتواند نیاز شما را به یک حدضرر مطمئن برطرف نماید.
مثال- تصویر زیر نمودار زوج ارز یورودلار را در تایمفریم روزانه نمایش میدهد. فرض کنید در اواسط موج CD قرار داریم و پس از شکسته شدن سقفB قصد داریم تارگت صعودی قیمت را پیشبینی نماییم. همانطور که در تصویر ملاحظه میکنید میتوان چنین فرض نمود که با یک الگوی هارمونیک XABCD مواجه هستیم.
به روال معمول، با یک فیبوناچی ریتریسمنت شروع میکنیم که دو انتهای آن بر روی موجBC قرار داده میشوند. نسبتهای بزرگتر از %100 را به عنوان ریتریسهای خارجی موجBC مدنظر قرار میدهیم. سطوح قرمز رنگ در تصویر زیر نشانگر سطوح اصلاحی مربوطه میباشند.
سپس ابزار فیبوناچی دوم را از نوع اکسپنشن(انعکاسی) انتخاب نموده و با قرار دادن رئوس آن بر روی نقاط ABC ، سطوح مناسب به عنوان تارگت اصلی الگوی ABCD و مشتقات آن را مشخص میکنیم. این سطوح در تصویر زیر با رنگ آبی نمایش داده شدهاند.
سرانجام نوبت به فیبوناچی سوم میرسد. این فیبوناچی از نوع ریتریسمنت است و دو انتهای آن بر روی موج XA قرار داده میشود. بسته به شرایط نمودار میتوانیم از سطوح بالاتر از %100 ویا پایینتر از آن استفاده نماییم. سطوح سبزرنگ در تصویر زیر نمایشگر این فیبوناچی هستند.
محدوده ای که از همپوشانی این سه ابزار فیبوناچی بدست میآید، ناحیه PRZ را به عنوان محتملترین محدوده برای صدور سیگنال فروش مشخص میکنند. برای ما که در جستجوی حدسود مناسب برای پوزیشن خرید هستیم، این سیگنال فروش میتواند به عنوان نقطهای مناسب برای خروج از بازار محسوب گردد. همانطور که در تصویر مشاهده میکنید قیمت پس از اصابت با این محدوده به شدت تحت فشار فروش قرار گرفته و سقف مهمی را در همین محدوده تشکیل داده است. این نشان میدهد پیشبینی اولیه ما، مبنی بر وجود ناحیه همپوشانی در این محدوده، کاملا صحیح بوده است.
مرسوم است که تحلیلگران برای سهولت کار مخاطب، سطوح اضافی و بدون کاربرد را از تصویر حذف میکنند و صرفا سطوح اصلی را که تشکیل دهنده ناحیه PRZ هستند، باقی نگه میدارند. بدین ترتیب به تصویر ساده شده زیر خواهیم رسید که مسلما گویاتر از نمودارهای قبلی است.
ممکن است هنوز برای اکثر مخاطبان، مشاهده ابزارهای فیبوناچی و تشخیص نسبتهای ریتریس داخلی و خارجی بین امواج، چندان به راحتی ممکن نباشد. به همین دلیل، همانطور که قبلا اشاره شد، معمولا تحلیلگران کلیه ابزارهای فیبوناچی را از روی تصویر حذف میکنند و صرفا نسبتهای ریتریسمنت بین پیوتهای مختلف را، چه از نوع ریتریس داخلی باشند و چه از نوع ریتریس خارجی، بر روی چارت باقی میگذارند. تصویر زیر در عین حفظ سادگی ظاهری تحلیل، کلیه نسبتهای موردنیاز بین امواج مختلف را به خوبی بیان میکند.
مثال- اگر چشمانتان به تشخیص الگوی XABCD و انواع حالات تشکیل آن بر روی نمودارها عادت کند، تعداد فراوانی از آن را میتوانید در تمامی نمودارهای مختلف مشاهده نمایید. مثلثهای هم راس این الگو نشانه بسیار خوبی جهت تشخیص سریع و چشمی این الگو هستند. تصویر زیر نمونهای از تشکیل یک الگوی XABCD صعودی را بر روی نمودار قیمت جهانی طلا نمایش میدهد. فرض کنید در میانه موج CD قرار داریم و قصد داریم انتهای این موج را شکار نماییم.
به روال معمول، دو ابزار فیبوناچی ریتریسمنت را به ترتیب بر روی موجهای XA و BC قرار میدهیم(فیبوناچیهای قرمزرنگ شماره یک و دو). فیبوناچی سوم را از نوع اکسپنشن انتخاب نموده و آنرا بر روی سه نقطه ABC میگذاریم(فیبوناچی سبزرنگ). به این ترتیب ناحیه همپوشانی این سه ابزار مطابق تصویر زیر حاصل خواهد آمد.
کلاستر بدست آمده از این سه ابزار فیبوناچی را به عنوان ناحیه PRZ درنظر گرفته و به محض صدور سیگنال بازگشتی بر روی مکدی، ویا مشاهده سایر علائم بازگشت روند، اقدام به خرید در این ناحیه میکنیم. مجددا تاکید میکنیم که در الگوهای هارمونیک، علیرغم منطق ساختاری محکمی که در محاسبه PRZ به عنوان ناحیه همپوشانی فیبوناچیها وجود دارد، هرگز نباید بی محابا اقدام به معاملهگری نمود و حتما باید یک سیگنال تاییدگر مکمل نیز، مانند الگوهای بازگشتی شمعی، در این محدوده تشکیل بشود.
دقت کنید که سطوح ریتریسمنت %0 یا %100 را نباید جزو نواحی همپوشانی درنظر گرفت. زیرا این سطوح همان ابتدا و انتهای امواج هستند و اغلب بطور طبیعی شاهد وجود تراکم بر روی این سطوح هستیم. به عنوان مثال در تصویر فوق ممکن است تحلیلگر به اشتباه تصور کند یک ناحیه همپوشانی دیگر نیز اندکی بالاتر از ناحیه فعلی و در مجاورت سطح ریتریسمنت %100 قرار دارد، که چنین تصوری صحیح نیست.
میتوان سطوح اضافی فیبوناچی را از تصویر حذف نمود تا محدوده PRZ با وضوح بیشتری به نمایش در آید. همچنین میتوان حتی ابزارهای فیبوناچی را بطور کامل از تصویر کنار گذاشت و صرفا نسبتهای ریتریسمنت بین پیوتهای مختلف را بر روی چارت مرقوم نمود. در اینصوت ماحصل کار به مراتب سادهتر و حرفهایتر به نظر خواهد آمد.
تا اینجا با نحوه تشخیص الگوی XABCD بر روی نمودار و روش استفاده از آن جهت صدور سیگنال ورود به بازار به خوبی آشنا شدید. هدف از این بحث، کسب تسلط بر روش تشریحی بود، و میتوانید با تمرین کافی بر روی آن به توانایی تشخیص الگو بر روی نمودارهای مختلف و نحوه محاسبه ناحیه PRZ دست یابید. از اینجا به بعد قصد داریم چند حالات خاص و رایج را در الگوی XABCD که برمبنای میزان ریتریس موجAB با نسبتهای مختلف طبقهبندی شدهاند، معرفی نماییم. همه الگوهایی که از اینجا به بعد ملاحظه خواهید نمود صرفا حالات خاصی از همان الگوی پایه XABCD هستند که برمبنای میزان ریتریس موج AB با اسامی متفاوت -مانند خفاش، پروانه، گارتلی و غیره- نامگذاری شدهاند. توصیه میکنیم در ادامه بحث، توجه خود را صرفا بر روی مفهوم تحلیلی پشت مطالب بگذارید و خودتان را درگیر حفظ نمودن اسامی و اعداد و ارقام مختلف نکنید. در این صورت قول میدهم مطالعه ادامه مطالب این فصل برایتان تجربهای شیرین و دلچسب باشد!
دیدگاهتان را بنویسید